غم مرگ
محمود سراجی
قطره قطره زده بر صورت من شبنم مرگ
بنشین تا که بخیزد ز دلم ماتم مرگ
پیش ما صحبت رفتین مکن ای راحت جان
که به بیمار نگویند سخن از دم مرگ
مرو ای جان گرامی که در این لحظه تلخ
سخت تر می کشدم دوری تو از غم مرگ
دستم از دامن عشقت نکنم در همه عمر
تا نیافراشته بر پیکر من پرچم مرگ
عاقبت محرم دردم نشدی در همه عمر
تا که نا محرم بیمار تو شد محرم مرگ
شاهدا اینهمه شیدا یی و شوری که مراست
منبع:پژواک ایران