طرح چند سوال از حضرت دوست مناجات مثنوی چهارم
محمود سراجی
بیشتر ابیات مثنوی های تقدیمی از سروده های جدید من هستند و فقط گاها برای پربار شدن مفاهیم آنها ابیاتی از دیوان مزامیر عشق خودم گلچین و اضافه میکنم امیدوارم که بپسندید .... با احترام محمود سراجی
حضرت عشق ٤
ای همه اوصاف جهان جلی
از تو بود منعکس و منجلی
من کیم و دیده ام از بهر چیست ؟؟؟
بی تو به چشمم اثر از نور نیست
غیره ندارد به حریمم نظر
جمله منم فاعل هر خیر و شر
خلقت عالم بود اوصاف من
غیر خدا نیست به اطراف من
دوش چنین گفته مرا هاتفم
عشق تو کرده است چنین عارفم
عارفم ار جآهل و هرچه منم
جان همه تو من همه پیراهنم
حضرت عشق است درون تنم
جمله توئی من چه بگویم منم ؟
هر که بگوید که منم جز تو نیست
زانکه دو من هیچ به یک تن نزیست
من چه بگویم که کیم کیستم ؟؟؟
آنچه نشان میدهدم نیستم
آنچه منم نیست بجز سایه ای
سایه افتاده ز همسایه ای
آنچه عیان است و نهان جز تو نیست
وآنچه که آید به زبان جز تو نیست
من که بجز تو نبود بودنم
جمله تو ام از چه بگویم منم ؟؟؟
آنکه منم هیچ ندانم که کیست
آنچه از آنیم ندانم که چیست
.
جوشش عشق است که جان میدهد
هستی و مستی به جهان میدهد
.
م.س شاهد
مناجات های بی پایان من موقتا و ظاهرا تمام شد از چند روز دیگر بقیه مثنوی حضرت عشق را که در حال حاضر مشغول جفت و جور کردن و تعمیر آنها هستم تقدیم خواهم کرد
یا حضرت عشق ... م.س شاهد
منبع:پژواک ایران