در مقدم ، تو گل شقایق روید ... ترانه های فراق دوازدهم ۱۲
محمود سراجی
در کوی تو دیوانه و مست آمده ام
مستی به سر و شیشه بدست آمده ام
تا روی ترا نبینم از رو نروم
بر خاک درت نشسته بست آمده ام
گفتم اگر از عشق تو بگریزد دل
واز طعنه این و آن بپرهیزد دل
از خاک سر کوی تو بر خیزد دل
پس بی تو چه خاکی بسرش ریزد دل ؟؟؟
چشمم همه جا تو را تو را می جوید
اشکم همه جا راه ترا می شوید
از سرخی اشک من به هر جا که روی
در مقدم ، تو گل شقایق روید
رفتی ز برم ولی نرفتی ازدل
از دل نروی مگر روم در دل گل
هر جا که روی شبانه آیم پی تو
لنگان لنگان ، پیاده ، منزل منزل
از یاد من آن لطف فراوان نرود
آری نرود تا که مرا جان نرود
من کفر سر زلف تو از کف ندهم
تا از دل من ریشه ایمان نرود
از هجر تو امشبم جگر می سوزد
از اول شب تا به سحر می سوزد
گویند که جسم تر نگیرد آتش
یارب چکنم که چشم تر می سوزد؟؟؟
هر چند که عمر رو به پایان باشد
واین عمرمرا دوروزه مهمان باشد
دست از تو نمی کشم که با عشق مرا
در هر نفسم هزار و یک جان باشد
محمود سراجی م.س شاهد
منبع:پژواک ایران