گزیده ای از دوبیتی های شاهد ۸ - ترانه های فراق
محمود سراجی
ناز نمکی که شیرین است
من دیده بجز تو از جهان خواهم دوخت
خواهم که بهشت را به عشق تو فروخت
بگذار مرا بدوزخم اندازند
آتش چه کند به آنکه با عشق تو سوخت
گفتند به ترک تو کنم قصد بزرگ
تصمیم بزرگ توبه با عزم سترگ
رندانه دلم به طعنه خندید و بگفت
ای توبه شکن مرگ بود توبه گرگ
با توبه بریدم از تو حاشا نکنم
گفتم که دگر با تو مدارا نکنم
من بی تو کنون همی کنم استغفار
صد توبه ازآن توبه که بی جا نکنم
من توبه کنم که توبه دیگر نکنم
این عهد شکسته را مکرر نکنم
صد توبه به یک کرشمه ات می شکنم
صد توبه از آن توبه که دیگر نکنم.
گویند مرا رها کن آن زیبا را
آن نوگل یاس و شاخه رعنا را
من کیستم اینکار کنم یا نکنم ؟؟؟
افسار بگردن او کشاند مارا
کس برگ گلی چو روی تو نا دیده است
کان نمکی چنین کسی نشنیده است
هر کس که رخ تو دید با حیرت گفت
بر کان نمک برگ گلی روئیده است
یار نمکین من چرا غمگین است؟
قربان غمش که این چنین سنگین است
گویند که در نمک بجز شوری نیست
ناز نمکی که این چنین شیرین است
م.س شاهد
پست بعدی ....
منبع:پژواک ایران