دو بیتی ها
دور از تو جهان هوای زندان دارد
زندان با تو رنگ گلستان دارد
با روی تو دوزخم بهشت دگریست
بنشین که دلم هوای بستان دارد
گفتی که بهاران گل بی خار خوش است
در عیش و طرب صفای گلزار خوش است
گلزار و خزان و خار و گل یکسانند
آنرا که تو گفتی همه با یار خوش است
از خاطرم اشتیاق کوی تو نرفت
واز لوح دلم هوای روی تو نرفت
دل بود به سینه آرزوی تو به دل
دل رفت ز سینه آرزوی تو نرفت
می نا زده چشمان تو ای یار خوش است
در ناز و کرشمه و به اطوار خوش است
چشمت به کرشمه از دلم جویا شد
دلجویی بیمار ز بیمار خوش است
نی در غمت از زخم زبان میترسم
نی در رهت از دادن جان میترسم
یکبار ببینمت ولو از ره دور
عمرم ندهد فرصت از آن میترسم
تا لحظه آخری که جان هست مرا
بر هر ستمت تاب و توان هست مرا
ترسم که به مظلومی من رحم آری
با غیره در وفتی غم آن هست مرا
گفتند به ترک تو کنم قصد بزرگ
تصمیم بزرگ توبه با عزم سترگ
رندانه دلم به طعنه خندید و بگفت
ای توبه شکن مرگ بود توبه گرگ
گویند مرا رها کن آن زیبا را
آن نوگل یاس و شاخه رعنا را
من کیستم اینکار کنم یا نکنم ؟؟؟
افسار بگردن او کشاند مارا
.
م.س شاهد
قسمت بعدی
چند روز دیگر
منبع:پژواک ایران