زکدام باده مستی ؟؟؟ ... قسمت دوم
محمود سراجی
بخش دیگری از مصاحبه من با پیرخمار ...
لطفا این بخش از شعر را برای تسهیل ارتباط موضوعی با شعر [ زکدام باده مستی اول ] با هم بخوانید
*
محمود سراجی م.س شاهد
*
خلاصه ای از آنچه که در قسمت اول دیدید...برای یاد آوری
رفتم به سراغ پیر خمار
در کوی جنان به کوچه جان
تا تشنگی از دلم برآرم
واز سکر روم به عمق نسیان
جام از پی جام سر کشیدم
لب تشنه مثال تشنه کامان
من بر سر خم چنانکه گویی
یک دیو گرسنه بر کفی نان
صد بار پر و تهی شد از می
جامم پی هم از این و از آن
با اینهمه در نهایت امر
من بودم و آن لبان عطشان
****
خمار به طعنه گفت ای دوست
خود را بشناس و قدر خود دان
ارزان مفروش قدر خود را
کارزان نخریده یی بدینسان
کارزان نخریده یی بدینسان
زان باده بنوش کز تو جوشد
زان می که نخورده مستی از آن
زان باده که بایزید بسطام
یک جرعه چشید و گفت سبحان
*
گفتم که تو خود دلیل راهی
در مکتب می خوران دوران
در صدر رباعیات گفتی
بی پرده و آشکار و عریان
« چون در گذرم به باده شویید مرا »
« تلقین به شراب ناب گویید مرا »
/ «خواهید به روز حشر یابید مرا »
« از خاک در میکده جویید مرا
*
خندید و به یک نگاه گویا
مانند نگاه بر سفیهان
گفتا که نخوانده ای اشارت
زاین نامه بجز حروف و عنوان
از باده ندیده یی بجز باد
واز دانه نچیده یی بجز دان
جز ساق نخوانده ای ز ساقی
واز ساق بجز دو پای عریان
خمخانه ندیده ای بجز خم
واز خانه ندیده ای بجز خوان
از می بجز آب تلخ انگور
واز میکده جز فضای دکان
خمخانه و ساغر و صراحی
صهبا و سبو و کفر و ایمان
میخانه و باده و می ناب
انگور و شراب و زلف جانان
ابزار کلام و قاب حرفند
در شکل تعینات انسان
*
گفتم که تمام عمر خود را
بیهوده نبرده ام به خذلان
گاهی به سجودم آنچنان مست
کز مستی ام آسمان گدازان
حیرت کند از نیایش من
خاکم به دهن کمیل و سلمان
با اینهمه سعی در تعبد
واز دانش و فضل و علم و ایمان
پای خردم نشسته بر گل
در وصف جمال جان جانان
نی دل شده رام من نه دلبر
نی جان شده جان من نه جانان
منهم به صفای مقدم می
واز شورش اشتیاق شایان
افسار و عقال خود بریدم
تا وارهم از وثاق ایمان
آن سان که نبینم افتراقی
در آب حرام و آب حیوان
*
گفتا که میان عشق و مستی
آغاز گزیده ای نه پایان
حد را بشکن احد ببینی
در جام تهی می گساران
در شان نزول عشق و مستی
این بس که تویی اساس و بنیان
مستی تو جام می بر افروخت
کاتش کند آب مرده جوشان
می با تو مثال جسم و جانید
می جسم و تو جان خفته در آن
می با تو می است ورنه بی
تو چه باده چه آب تلخ قلیان
از می چه برآید ار بریزد ؟؟؟
بر نفس جماد و جسم بی جان ؟
مستی خود اگر ز باده بودی
خم مست و پیاله بود رقصان
تو چشمه باده حیاتی
ای صاحب عله سر بجنبان
نوشت اگرت که می بنوشی
هشدار که می ننوشدت هان !!!!!!
زان باده بنوش کز تو جوشد
زان می که نخورده مستی از آن
محمود سراجی م.س شاهد
این مناظره ادامه دارد
*******
منبع:پژواک ایران