غزل عمر دوباره
محمود سراجی
عمرم سر آید اما , یارم ز در نیاید
عمردوباره آری , بار دگر نیاید
آن نازنین که روزی , مهمان چشم من بود
ترسم چو خواب , شیرین بر چشم تر نیاید
بر اه و ناله من , خندید و رفت آری
از ناله های عاشق , زاین بیشتر نیاید
این قلب پاره پاره , دارد هزار چاره
گر بینمش دوباره , فریاد اگر نیاید
در حسرت نگاهی , آن نیز گاهگاهی
این بار غم الهی , تا کی بسر نیاید ؟؟
"شاهد "هوای دیگر , دارد به نوجوانی
زان رو سراغ یار , پیرانه سر نیاید
محمود سراجی م.س شاهد
منبع:پژواک ایران