دی ان ای چیست و من کیستم؟
محمود سراجی
دی ان ای چیست و من کیستم؟ پاسخ را در مثنوی زیر بشنوید بزبان ساده و شیرین عرفان
دی ان ای چیست و من کیستم؟
مجموعه دی ان ای یکجا تقدیم شده است
مثنوی دی- ان- ای
د
این شعر آخرین سروده من به انگیزه تلفیق عرفان نظری و علم است، در این شعر بزرگترین و با شکوه ترین کشف علم در قرون اخیر که نامش "دی- ان- ای" است، با زبان روان و شیرین عرفان وحدت وجودی تشریح شده است، من این شعر را به رضا طیبی , عزیزی که برای دریافت و درک بهتر مطلب، عرفان را با قواعد ریاضی و فیزیک در هم می آمیزد تقدیم کرده ام ,
کلیک کنید
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%
8C%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C#mediaviewer/File:DNA_orbit_animated.gif
.
برای درک بیشتر و بهتر پدیده لایزال و شگفت انگیز دی ان ای آدرس بالا را کلیک کنید با احترام م.س شاهد
DNA
گرچه ز مستی نشناسم کیم
هم می و هم ساغر و هم ساقیم
هر کیم از خود خبرم نیست ، نیست
چیست در این قالب تن چیست ، چیست ؟؟؟
من بدر از خویش و جدا از تنم
آنکه جدا مانده ام از خود منم
گمشده در من همه اجزای من
سایه گرفته است کنون جای من
بی خبرم اینکه کیم کیستم
آنکه نمایش دهدم نیستم
مرگ نیاید به تبار و بن ام
خفته بن و پایه سر ناخن ام
اصل من است اینکه چنین خفته است
پاسخ نه ! بر دو جهان گفته است
اشرف مخلوق بنام بشر
خفته به یک ناخن و یک موی سر
موی سر مرده صد فصل پیش
طرفه حکایت کند از اصل خویش
ظاهر گل گر چه که بالنده است
عطر نهان است که پاینده است
گلشن و گل فانی و میرا بود
عطر گل از مرگ مبرا بود
منتظرم تا اجل آید ز پیچ
تا که نماند زتنم هیچ ، هیچ
ذره ای از هیچ مرا بس بود
جان هزاران نفر و کس بود
اصل بقا منشاء این نقطه است
نقطه که عالم به دلش خفته است
ای عجب این سر و حکایات چیست ؟؟؟
اینهمه اسرار به آیات چیست
این عدم است آنچه شده بود او
خلقت عالم همه مولود او
در نهان فخر صدف میشود
جلوه گر آماج هدف میشود
چون عدم از مرگ مصون گشته است
مرگ در این عرصه زبون گشته است
نقطه که میراث تو و نسل توست
اصل تو و نسل بلافصل توست
زنده به دنیای عدم خفته است
نه ...به نیاز تن خود گفته است
هر چه سبکبار در این راه به
سطل سبک بر سر این چاه به
معترض ات می نشوم در جواب
گر بشماری نفسم را حجاب
هر که تعلق بپذیرد فناست
درد و بلا مونس این مبتلاست
روی نیاز تو چنان گشته باز
تا نشوی طرفه حریف نیاز
این سفر از کنه عدم تا به حشر
قرن و قرون متمادی به عصر
طول کشیده ، که تو پیدا شدی
تاج سر و فخر سماوا شدی
حال ز صد قرن ببینی نشان
در خم یک موی و سر استخوان
اینهمه آیات عیان زنده اند
در همه ا عصآر پراکنده اند
جده و جد و پدر جد تو
خفته به یک موی سرش رد تو
حال پی یافتن خویش رو
تا بکجا میبردت پیش رو
تا برسی نقطه سر سطر تو
رفته گل و مانده از او عطر تو
یا که چو پوسید مرا استخوان
خاک شد آنگونه که رفت از میان
باز به خاکستر آن استخوان
هست چو خورشید فروزان نشان
سر زده خورشید ز خاکستری ؟؟؟
خفته در این گنج نهان ، گوهری ؟؟؟
داخل خاکستر سرد تنم
آنچه بجا مانده ز هستی منم
به نگری هسته میان غطاست
جوهر عشق است و نهان در خفا ست
دور مرو در پی این جستجو
کل نشان خفته به یک تا ر مو
سعی کن از نقطه کنی جستجو
اندکی از خویش عقب تر برو
یک دوسه نسلی به عقب باز گرد
جد تو چشمش به تعب باز کرد
باز عقب تر پی اجداد او
پیش برو بیشتر از یاد او
تا برسی آنکه دگر از تو نیست
یا که اگر هست ندانی که کیست ؟
این بود آن نقطه اوج فسون
نامده جد پدرت تا کنون
جده و جد تو ز صد قرن پیش
وارث خود کرده نشان پیش پیش
در خم یک ناخن اجداد تو
خفته عیان خط تو و رد تو
باز برو بیشتر از قرن ها
تا که به میقات رسی هر کجا
عشق از این نقطه شروع میشود
آنچه اصول است فروع میشود
فرع که خوابیده میان غطاء
پرده دری کرده ز اصل بقا
گفته به خاکستر این استخوان
هست چو خورشید فروزان نشان
علم چه دارد که کند کشف راز
کو گرهی ؟ ؟ تا که کند علم باز
من گره کور همین نقطه ام
لال شوم گر سخنی گفته ام
نقطه کز آن اینهمه در سفته اند
گرد بیابان به مژه رفته اند
اینهمه اوصاف کز او گفته اند
در خم یک ذره ناسفته اند
نقطه فرو خفته عیان در خفا
در همه اجرام و همه ماسوی
کیست در این نقطه نبیند عیان ؟؟
راز انا الحق و فرایند آن ؟؟؟
گنج نهانی شده اینسان پدید
قطره چنین شد که بدریا رسید
قطره به دریا چو شود همنشین
قطره دگر نیست تو دریا ببین
جوشش عشق است که جان میدهد
هستی و مستی به جهان میدهد
محمود سراجی م.س شاهد
منبع:پژواک ایران