روایت پلنگ و آهو قسمت چهارم ۴
محمود سراجی
در قسمت سوم آهوی هراسان با دیدن فرزندش در چنگال پلنگ بدرگاه خدا استغاثه میکرد ...
چشم آهو بچه هر سو میدوید
ناگهان یک سایه پشت بوته دید
ایستاد و گوشها را تیز کرد
فکر یک بازی شوقانگیز کرد
بیمحابا سوی جنگل شد دوان
گوییا تیری جهید از یک کمان
مادر از وحشت ز جای خود پرید
گِرد شد چشمش چو پشت بوته دید
..
در میان شاخههای بوتهزار
هیکل خونخوارهای شد آشکار
پشت آن تک بوتههای سبز رنگ
دیده شد غولی به شکل یک پلنگ
راست قامت با تن و پای بلند
باشکوه اِستاده چون کوه سهند
اندرونش خسته و جسمش نزار
لیکن از بیرون متین و استوار
در دل آهو تلاطم شد به پا
لحظهای گویی فلج شد جابهجا
گفت در دل ای خدای آهوان
ای خدای آهوان بیزبان
بچه ی من قابل خوردن نبود
جثهاش اندازهی یک لقمه بود
الامان از این بلای ناگهان
الامان ای رب سبحان، الامان
با بهای جان ما او را بخر
جان ما را جای جان او ببر
هم پلنگ از ما بگردد سیرسیر
هم نگردد بچهام اینسان اسیر
طعمهی خوبی برایش میشوم
چند روزی هم غذایش میشوم
ای خداوندی که دنیا دست توست
کل مخلوق زمین پابست توست
یا مرا از بندگی طردم بکن
یا بلاگردان فرزندم بکن
--------
روایت پلنگ و آهو قسمت چهارم ۴
گاهِ مغرب بود و هنگام غروب
هر سه تن بودند درجا میخکوب
بچه آهو با نگاهی کنجکاو
دید آنجا هیکل یک بچه گاو
گاو را در بیشه گاهی دیده بود
بار اول هم کمی ترسیده بود
لیکن این گاو قشنگ سربهراه
با دلی پرمهر میکردش نگاه
چون نگاهی که ز مادر دیده بود
وز نگاهش عشق و مستی چیده بود
گاو هم باشد چنین با شور و حال؟
پوستش اینسان قشنگ و خالخال؟
این نوازشها کز او سر میدهد
در مشامم بوی مادر میدهد
آن طرف چشمان مخمور پلنگ
مست بود و ماتِ این شوخ و قشنگ
ای خدا این عطر شورانگیز چیست؟
این سراپا ناز و این طناز کیست؟
میبرد دل را نمیگوید به چند؟
با نگاهش میکشد دل را به بند
یک چنین فرزند زیبا و قشنگ
برنزیبد جز به آهو و پلنگ
گوییا با این نگاه چون پری
با جهان دارد هوای دلبری
آن طرفتر مادر زار و غمین
پوزهاش را میکشاند بر زمین
گوییا جانش فتاده ولوله
دست و پایش را گرفته زلزله
اضطراب آلوده میشد منعکس
درد آهو با نگاهی ملتمس
تا پلنگ این حال را در یار دید
گوییا خاری به چشمانش خلید
درد دنیا در دلش آکنده بود
هم گنه ناکرده ... هم شرمنده بود
بینوا از کار خود رنجور شد
با دلی آشفته زآنجا دور شد
و بدینسان قسمت چهارم این تراژدی هم پایان یافت میرویم به قسمت پنجم داستان پلنگ و آهو و نظاره گر میشویم با اراده عشق که چه بازی های دیگرتا سحر دارد ؟؟؟
م.س شاهد
منبع:پژواک ایران