نماز صد مسلمان - ترانه های فراق هفتم ۷
محمود سراجی
نماز صد مسلمان -
من نیستم آنکه در غم جان باشم
یا ازغم و درد تو گریزان باشم
تا درد تو با من است شرمم با دا
کز کل جهان بفکر درمان باشم
یک موی ترا به ملک رضوان ندهم
یک خار غمت به صد گلستان ندهم
گر کفر سر زلف تو در چنگ آید
آنرا به نماز صد مسلمان ندهم
اعجازگر مهر سلیمان عشق اس
در دیده ما خوشتر از ایمان عشق است
گر مبداء اعتقاد ما می پرسی
از روز ازل اساس و بنیان عشق است
مهمان خیال ماست دلدار امشب
بر چشم حسود میرود خار امش
من هستم و یار و فرصت شرح فراق
یارب در صبح بسته میدار امشب
رازیست غم عشق که بایست نهفت
این راز به اغیار نمی باید گفت
کوشش کردم که محرم راز شوم
اشک آمد و هر چه در دلم بود بگفت
عشاق زمانه را اجل تک تک برد
از خاک گرفت و باز بر خاک سپرد
باز آ و دمی ز حال ما جویا شو
زان پیش که گویند که بیمار تو مرد
طی شد همه عمر ما در این قال و مقال
کاین وصلت ممکن است یا امر محال
از بهر خدا رهاکن این صورت حال
باز آ که در این میانه تنگ است مجال
خون می چکد از دو دیده از بیخوابی
یارب چکنم نمانده دیگر تابی ؟؟
دانی که چرا پریده خواب از چشمم ؟؟؟
از برکه خون خوف کند مرغابی
ای روی تو و بوی تو و موی تو ناز
وی بر همه ناز تو مرا روی نیاز
تو بخت منی ؟؟؟ که از برم بگریزی ؟؟؟
یا خواب منی ؟؟؟ به چشم من نایی باز ؟؟؟
هر چند که ما غرق گناهیم ای دوست
دل منتظر و دیده براهیم ای دوست
دنیا همه بر رقیب ما ارزانی
ما از تو بجز تو را نخواهیم ای دوست
محمود سراجی م.س شاهد
منبع:پژواک ایران