نیایش و مناجات هشتم ٨ مزامیر حضرت عشق ..........[ قصیده ]
محمود سراجی
در مناجات و نیایش هشتم نشان جانان را از آنچه که در اطراف خود داریم می پرسیم : مظاهر اطراف ما چه میگویند ؟؟؟
[ هر یک بزبان بی زبانی // گوید که منم نشان جانان ]
نشان جانان
از رویش لحظه لحظه برگ
در مزرع سبز شاخساران
از پرتو نور صبح صادق
در شبنم پاک صبحگاهان
ازعشوه غنچه های نارس
در فصل ربیع و نو بهاران
از چه چه بلبلان بی دل
در نغمه شور عندلیبان
از غرش رعد و تابش برق
در نم نم قطره های باران
از چک چک قطره در دل کوه
در طره صاف آبشاران
از لغزش بی توقف آب
در سینه تفته بیابان
از خش خش برگ زرد پائیز
در مقدم صر صر افت و خیزان
از داغ دل خراب لاله
در مدفن آرزوی یاران
از شرحه سینه های خونین
در برگ شقایق بیابان
از پرسش مرغ حق و کو کو
در پویش آشکار و پنهان
از ناله یاکریم برزن
در طول زمان و روزگاران
از مجمع کهکشان بی حصر
تا ذره یک غبار حیران
فریاد رسا بگوشم آید
چون صوت سروش حق به پاکان
هر یک به زبان بی زبانی
گوید که منم نشان جانان
من کیستم ای تو رمز هر راز
من چیستم ای رحیم رحمان
من گمشده در وجود خویشم
یارب تو مرا بمن شناسان
م.س شاهد
مظاهر اطراف ما با زبان بی زبانی گفتند اسرار مگو و آنچه را که باید می شنیدیم .... هنوز چشم عاشقان بدنبال نشان جانان است در منا جات های دیگر هم بسراغ مظاهر عینی تر خواهیم رفت لطفا همراه ما باشید ....
محمود سراجی م.س شاهد
منبع:پژواک ایران