در بدر میخانه ها... ملاقات ششم ۶ با حکیم عمر خیام
محمود سراجی
چند بیت از ملاقات پنجم برای یاد آوری
گفتا که بدون سر توان رفت
چون شمع به خلوت عزیزان
هشدار چو سر شناسی از پا
هرگز نرسی به گرد رندان
گفتم بچه شان توان رسیدن ؟؟؟
تا قافله های پیش تازان ؟؟؟
گفتا که از این مقوله کم گو
از پیش و پس و زیاد و نقصان
صد منزل و یک قدم که باشد
نزدیکتر از زبان به دندان
ملاقات ششم ۶
یار از تو جدا نبوده هرگز
چون هسته بمیوه روح در جان
تا کی به خیال جستن دوست ؟؟؟
از خانه به خانه ، خوان تا خوان
از خود بطلب هر آنچه خواهی
ای دربدر حجاز و توران
از کان خزف گهر چه جویی ؟؟؟
در کان تو خفته در غلطان
[ ادعونی ] اگر که یار خواهی .
تا بشنوی استجب لکم هان
تو چشمه باده حیاتی
ای صاحب عله سر بجنبان
از ذره ناتوان و بی جان
بر گیر سراغ یار پنهان
تا پرده ز رخ گشوده گوید
بنگر رخ آفتاب تابان !!!!!
از دیده خود حجاب بردار
تا به نگری جما ل جانان
آن دیده جان که حق ببیند
در بتکده ها بشکل اوصان
آن دیده که روی یار بیند
در نم نم قطره های باران
آن دیده جان که آب دریا
بیند به ثیاب ابر نیسان
آن دیده که در درون هسته
بیند دو هزار باغ و بستان
آن گوش که بشنود اناالحق
از چه چه و نغمه هزاران
گوشی که نوای نی نیوشد
از تک تک ساقه در نیستان
م.س شاهد
ادامه دارد
منبع:پژواک ایران