حماسه حلاج قسمت سوم مثنوی
محمود سراجی
رفت به آنجا که مکانی نبود
از من و ما نام و نشانی نبود
وصل به اصلی که پذیرنده است
آنکه نه مرده است و نه میرنده است
رفت به آن نقطه بی ما و من
رفت به پیوستن بر خویشتن
.
این نشود تا نرهاند ز تن
مرغ سعادت به هوای وطن
مقصد جوینده نیاید درست
نیت اگر بود بجز نام دوست
گفت مرا بود و نبودم یکیست
مرگ مرا اول این زندگیست
اینهمه زحمت به هلاکم چراست؟
نقطه آغاز من این ابتداست
رمز بقا هست مرا در فنا
زانکه به محبوب رساند مرا
می رسم آنجا که دگر ما و من
غیر خدا نیست در این انجمن
ما همه او گشته و او گشته ما
ما و من و او همه گشته خدا
هر چه دلم خواست همان میشوم
آنچه نگنجد به گمان میشوم
فارغ از این هردو جهان جای من
خارج از این کون و مکان جای من
.
محمود سراجی م.س شاهد
قسمت چهارم تا چند روز دیگر
منبع:پژواک ایران