عشق...[ “عشق ” ندارد بجز از عشق نام ] مناجات قسمت ٢
تقدیم به مناسبت حلول فرخنده سال ١٣٩٣ خورشیدی
محمود سراجی
مناجات قسمت ٢
ای همه اوصاف جهان جلی
از تو بود منعکس و منجلی
از سر یک ناخن انگشت پا
تا بن مغز و پی و چین و غشا
عشق تو خوابیده به اندام من
گرچه بخوانند بر آن نام من
ای تو همه قدرت ایمان من
جسم من و روح من و جان من
کل عناصر همه اوصاف توست
پشه چو سیمرغ سر قاف توست .
ای تو یگانه گل بی خار من
یاد رخت شمع شب تار من
خاک تویی باد توئی , آب تو
آتش رخشنده و خوشاب تو
متصلم کن بخود ای اصل من
ای به عیان اصل من و وصل من
وصل نصیبم بشود یا فرا ق
غیر تو ام نیست بدل اشتیاق
هر چه در او روح تو تابنده نیست
در عجبم آنچه در آن هست چیست ؟؟؟
نیست مرا وحشتی از مردنم
بردن من نیست جز آوردنم
ای تو رگ تک تک اعضایمن
خفته به اجزای تمام بدن
روح تو جاری شده در جسم من
فرق دگر نیست مگراسم من
ای تو همه بنیه و بنیان عشق
روی خوشت سلسله جنبان عشق
هر چه بنامند مرا در کلام
“عشق ” ندارد بجز از عشق نام
محمود سراجی م.س شاهد،
منبع:پژواک ایران