بیان عاشقی - قسمت سوم ...مناجات هشتم
محمود سراجی
مناجات هشتم
ای ذات تو لایزال و سبحان
وای وصف تو فوق وهم انسان
ای کنه تو خارج از تعقل
وای در تو خرد حقیر و حیران
این گنبد واژگون و دوار
واین لایتناهیان جنبان
آخر به چه مقصدی روانند ؟؟؟
در بعد مکان چنین شتابان ؟؟؟
پایانه این سپهر منظوم
آخر بکجاست رحل اسکان ؟
پایان نه که ابتدای راه است
هر راه که میرسد به پایان
در باور من چسان بگنجد ؟
مفهوم حقیر لفظ پایان ؟
شرمنده نیم ز پرسش خویش
با اینهمه نطفه های عصیان
این حرف زبان من نباشد
عشق است که می کشد به هذیان
هرچند که ترهات محض است
هر گونه بیان ز ذات جانان
هل یستوی الذی ؟ تو گفتی
در باره اهل فکر و نادان
ای در همه جا محیط و غالب
وای رب جلیل انس والجان
عقلم بستان و شهپرم ده
ای بال و پر شکسته بالا ن
با آتش عشق عالم افروز
یکبار دگر مرا بسوزان
خاکسترم ار حجاب من شد
بادش ده و در عدم بیفشان
عشقم ده و عشق خالصم ده
من کیستم ای تو رمز هر راز
من چیستم ای رحیم رحمان
من گمشده در وجود خویشم
یارب تو مرا بمن شناسان
******
محمود سراجی م.س شاهد
قسمت ٤ تا چند روز دیگر
منبع:پژواک ایران