اولین عشق قسمت ٢
محمود سراجی
اولین عشق-٢
ای تو نزدیکتر ز جان به بدن
ای تو جان و بدن چو پیراهن
همجواری به جسم من ای دوست
مثل پیوند خون و گوشت به پوست
گر چه خود گفته ای بلفظ فرید
همچو خونی در اندرون ورید
[ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ]
من حبابی بروی دریایم
بیشتر از کفی نمی پایم
قطره ای در کنار عمانم
لیکن آتش فتاده بر جانم
چیست این آتشی که من دارم ؟
شور عالم به جان و تن دارم ؟
آتشی کاو بجانم افتاده
مستی عشق تو بمن داد
گر حبآبم پس آتشم از چیست ؟
گر که بحرم پس این فراق از کیست ؟
گر توام من نفس برای چه بود ؟
چند روزه قفس برای چه بود ؟
پرتو حسن تو حبیب تو شد
احسن الخالقین نصیب تو شد
حسن رویت چو پرتو افکن شد
آتشی در میان خرمن شد
عاشق خود شدی و گل چیدی ..!
سوخت عالم ز عشق توحیدی
تا فاحببت بر زبان راندی
خود مزامیر عشق را خواندی
(كنت كنزاً مخفياً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لكي أعرف )
وحدت آمد به کثرت از این عشق
عالم آمد به وحشت از این عشق
خلق کردی مرا و در سفتی
فتبارک بنام خود گفتی
من کجا و چنین خراب آباد
داد از این عشق و عاشقی فریاد
منم آن زاده عصاره عشق
عکسی ازپرتو دوباره عشق
در تجسم مثال آ یاتم
همچو نقشی میان مرآتم
هر چه این عشق را کنی مهجور
به دو چشمم نشسته ای چون نور
منم آن زاده عصاره عشق
عکسی ازپرتو دوباره عشق
آتش عشق را تو افروزی
پس چرا جان عاشقان سوزی؟؟؟
عشق ورزی اگر گناه خطاست
عاشق ار مستحق جور و جفاست
اولین عشق در نگاه تو بود
گر گنه بود این گنا ه تو بود
من تو ام یا تو من نمیدانم
یا چو یک جان و تن نمیدانم
محمود سراجی م.س شاهد
قسمت سوم ٣ تا چند روز دیگر
منبع:پژواک ایران