اولین دیدار رویائی من با رابعه در میقات- ١
محمود سراجی
اولین دیدار رویائی من با رابعه در میقات ١ - محمود سراجی
روزی ز سر شباب و مستی
واز شورش اشتیاق شایان
سر گشته وجد و محو مطلق
سرمست و خراب و نغمه خوانان
رفتم به طواف خانه عشق
در باغ جنان به کوچه جان
از صاحب خانه بود صد نقش
چون آینه در رواق ایوان
دل بود بجای گل حصارش
دیواره آن ز برگ ریحان
سقف از گل یاس و شاخه بید
درب از گل سرخ باغ رضوان
فرشش همه سنبل و بنفشه
سوسن به در سراچه دربان
حوضی به صفای نرگس مست
پاشویه در آن ز آب حیوان
دیدم دو هزار بت در آنجا
تسبیح بدست و ذکر گویان
ابدال و قلندران و اوتاد
بودند به کسوت خدایان
این یک به اناالحق از سر شوق
وآن یک به ترانه دامن افشان
از رابعه تا جنید و شبلی
واز بصری و بوسعید و صنعان
از پیر مغان بی خرابات
[ منظور محی الدین ابن عربی بنیانگزار مکتب وحدت وجود است ]
تا شیخ رئیس و پیرخرقان
از شارح راز منطق الطیر
تا شمس شموس و پیر ترکان
منظور از شارح راز منطق الطیر عطار است،که از زبان پرندگان حرف میزند هزاران پرنده به رهبری هد هد به قله قاف میروند تا با سیمرغ خدای پرندگان ملاقات کنند، در بین راه تعدادی تلف میشوند، تعدادی با سفسطه بین پرندگان نفاق می اندازند، تعدادی خسته می شوند، بالاخره سی تا از این مرغان به قله قاف میرسند و از چیزی که می بینند به حیرت می افتند: "چون جز آن ۳۰ تا مرغ سیمرغ دیگری در کار نبود
[ راز منطق الطیر همین است ]
...
بقیه حکایت را چند روز بعد دنبال کنید محمود سراجی
منبع:پژواک ایران