گزیده ای از دوبیتی های شاهد ۶ - ترانه های فراق
محمود سراجی
عشقی دارم که جمله جانان همه اوست
دردی دارم که جمله درمان همه اوست
ای بیخبران چه جای این و آن است ؟؟؟
از جمله جهان هم این و هم آن همه اوست
بگشای لبت کز دهنت گل ریزد
باز آ ملکا که دیو و دد بگریزد
از خود بدر آ که او شوی بی من و ما
تا ما و من از میان ما برخیزد
صد بار شنیده ای و میگویم باز
بر روی تو و موی تو ام هست نیاز
روی تو بود در نظرم خلد برین
موی تو بود برای من عمر دراز
از لعل لبت شهد و شکر می ریزد
حرف از دهنت شکر تر می ریزد
دشنام تو شیرین مضا عف باشد
زیرا زمیا ن دو شکر می ریزد .
عشق تو چنان نشسته در گوهر من
گویی که شررنشسته سرتاسر من
از آتش خشم خود نترسان ما را
آتش چه کند دگر به خاکستر من
من لایق عشق تو نیم میدانم
بازنده در این زندگیم میدانم
صد عیب دگر اگر نهی حق داری
من عاشقم ارنه هر کیم میدانم
م.س شاهد
ادامه دارد...
منبع:پژواک ایران