مناجات پنجم مزامیر حضرت عشق [ قصیده ]
محمود سراجی
کل قصیده مزامیر حضرت عشق از سوره شاهکار و جاودانه الرحمن نشات و الهام گرفته است . مرا ببخشید که شعر من در حد شأن الرحمن نیست و قادر به بیان عظمت الرحمن هم نیستم. در عظمت این سوره همین بس که محی الدین ابن عربی واضع مکتب وحدت وجود گفته که [ پیامبر (ص ) اگر برای اثبات نبوت خود همین یک سوره را هم می آورد من به او ایمان می آوردم ]. متاسفانه در تقابل با این شاهکار الهی در کشور عزیز ما آنرا برای گریه کردن و در مجالس ختم مردگان و در گورستانها میخوانند. ای کاش جانشینان و مجریان احکام دین پیام عشق را هم از این آیات مهر و عشق میگرفتند و بجای کلاه سر نمی آوردند .
.
[ قطعا خدای مهربان و عاشق زیبائیها از عمل ظالمانه و بکس بکش حاکمان فعلی اسلام در تمام دبیا بخصوص در کشور عزیز ما آزرده است ]
مناجات پنجم
یبقی همه وجه ذوالجلالت
باقی همه سائلان فی الشان
[....... وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ .]
هر هست که هست نیست آخر
وآن نیست توئی که نیستی فان
[........ كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ ]
لا ...بر سر لا اله... الا
رمزی ز صمد بود نه اعیان
کاین سر به مهر در نگنجد
در عقل عقال و وهم اذهان
این لاء برون ز وهم و اوهام
طامات به زعم و فکر خامان
تنها صفت زبان عشق است
در وصف جمال جان جانان
عشق است در این کنایه حاکم
مهر است در آن چو خوشه افشان
عشق است به هر زبان که گویند
در وصف تو کافر و مسلمان
عشق است چه حق چه بت پرستی
حق است چه بت چه بت پرستان
من قا صرم از بیان این شطح
من عاجزم از دلیل و برهان
آن سا ن که پرند کاخ پیله
زائیده ز تخم ریز نوغان
عالم ز صمد گرفته نشئت
زیرا که ز عرصه زاید اعیان
این مایه که در خمیره خود
واز گستره ضمیر تابان
دارد هنر تنوع نوع
گردد به هزار گونه الوان
یک بارقه از صمد گرفته
کافتاده چنین بحال جولان
ای جمله صمد به حد مطلق
وای ذات تو بی زوال و خسران
خالی ز جهان جهان پر از تو
بی جان و تنی و بر همه جان
تنها صمد تو زاده این عشق
با لم یلدت مرا نسوزان
لم یولد تو به عینه حق است
جان ولد آن دگر بگردان
من زاده عشق اگر نبودم
یا خود ولدی ز کنز پنهان
گر عکس رخت نبود ساری
بر کنه عدم به زایش جان
گر پرتو حسن غیر حسن است
ور جان نبود به عینه جانان
وار صورت منعکس به مرآت
با صاحب خود نبود یکسان
پس قصد تو از بیان اعرف
در وصف که بود غیر انسان
من کیستم ای تو رمز هر راز
.
من چیستم ای رحیم رحمان
.
من گمشده در وجود خویشم
.
یارب تو مرا بمن شناسان
.
. م.س شاهد
منبع:پژواک ایران