در بدر میخانه ها... ملاقات هشتم ۸ با حکیم عمر خیام می خواره ؟ یا فیلسوف و دانشمند ؟
محمود سراجی
چند بیت از ملاقات هفتم برای یاد آوری
تفسیر تو از صحیفه سهل است
تفسیر وجود خود کن الان
لو لاک لما خلقت الافلاک
در وصف تو نازل است و تبیان
بیگانه کن از تصور خویش
زیبایی این و زشتی آن
تا خار و گل و کلاغ و بلبل
یکسان نگری در این گلستان
من محو کلام ناب خمار
دیوانه و مست و مات و حیران
دیدم که در این دو روزه عمر
چون نقش خیال نی سواران
بازیچه لحظه های خویشم
همسان کفی به آب غلطان
ملاقات هشتم ۸ بقیه کلام حکیم
بشنو سخن نگفته از خاک
با رمز زبان بی زبانان
گوید که من و تو هر دو خاکیم
هر یک به ظرافتی نمایان
تو ذره خاک و بنده شاه
من تاج سر هزار سلطان
تو ذره و همنشین خورشید
من خاک گل سم حماران
کو دیده که در ورای ظاهر
یکسان شمرد همین و هم آن ؟؟؟
دیدم که در این دو روزه عمر
چون نقش خیال نی سواران
بازیچه لحظه های خویشم
همسان کفی به آب غلطا ن
من خانه بدوش خوش نشینم
هر چند به قالبی نمایان
هستی همه امر اعتباریست
مانند ظهور ابر نیسان
رفتن بجز آمدن نباشد
زاین تن به تن دگر رود جان
در قالب تن گزیده مسکن
در بعد مکان گرفته اسکان
این خانه خشت خام و خاکی
آباد شود چو گشت ویران
ویرانه خانه تن من
واین قالب ناتوان و لرزان
معمور شود دوباره از پی
ویرانه شود دلیل عمران
مستاجر خویش و موجر خویش
در خانه خود دو روزه مهمان
م.س شاهد
ادامه دارد
منبع:پژواک ایران