من سایه جانانم ۲
محمود سراجی
پیش گفتار ضمیمه شعر
من سایه جانانم
از محمود سراجی م.س شاهد
******************************
عزیزان همراه ، با درود و تحیات
گفتیم که در وحدت وجود برای توجیه وحدت از کثرت و بالعکس به تعداد کثرات نشانه هاست ولی بحث آنچنان وسیع است که اگر به اجمال مطلق هم بگذاریم و بگذریم سالها باید نوشت و سالها باید خواند اما درک مطلب بخاطر کفایت شواهد آنچنان ساده است که به تصور هم نمی گنجد ، جناب رضا طیبی چند سال قبل درختی در گلدان منزل شان غرس کرده بودند که نامش را گذاشته بودند درخت وحدت ، با این تفسیر که این درخت بدوا از یک بذ ر یا یک نشاء واحد تبدیل به شاخه های فراوان شده و در مرحله بعدی این شا خه های نازک تبدیل به تنه ای کلفت و واحد شده بودند ، در مرحله اول تبدیل وحدت به کثرت و در مرحله دوم تبدیل کثرت و وحدت ، ما در زندگی روزمره بدون استثناء به هر چه نظر می افکنیم یک تجلی کامل و اولگوی تمام عیار درخت آقای طیبی است از یک ناخن انگشت بگیرید تا یک انگشت و یک دست و تمام اجزاء تشکیل دهنده انسان مثلا [ من ] که تک تک این اعضاء هم سیستم هستند و هم ساب سیستم .... ناخن ساب سیستم است برای انگشت و خود سیستم است برای هزاران اجزاء تشکیل دهنده خودش ، و مجموع این سآب سیستمها یعنی ناخن و انگشت و دست و و پا و سر و چشم و قلب و کبد و ریه ساب سیستم هستند برای [ من ] این من چگونه سیستمی است ؟؟؟ به تنهائی مفهوم من چیست ؟؟؟ آیا غیر از فرایند همه ساب سیستم ها است ؟؟؟ پس اگر من را به عنوان یک سیستم بپذیریم [ مجموع ساب سیستمها ] از کثرت به وحدت رسیده ایم ، حال اگر [ من ] را یک سیستم و ساب سیستمها را اجزاء این سیستم فرض کنیم حکم به تبدیل وحدت به کثرت داده ایم بحث را کوتاه میکنم تا خدای ناکرده حرفی نزنم که حمل بر چیز دیگری بشود ..... برویم به سراغ چند شعر اخیر خودمان که تبدیل وحدت به کثرت و بالعکس را روایت میکند ، آنجا که گفتیم
هر یک به زبان بی زبانی
گوید که منم نشان جانان
وحدت به کثرت تبدیل شده ، و آنجا که میگوئیم
پس اینهمه سایه و حدوث اند
و اینها همگان توئی به قران
تبدیل کثرات به وحدت .... آخرین قسمت این بحث ،
[ من سایه جانانم ٢ ]
*******************
محمود سراجی
زآن مریم شو ندیده حامل
وآن شو پدری چو جان جانان
زآن روح مسیح و مریم پاک
موسای شبان ابن عمران
زآن چوب عصای دست موسی
واز معبر نیل و خوف طوفان
زآن آتش طور و دست بیضاء
واز لوحه سنگ و متن فرمان
زآن قالب زرد گاو ساله
واز قوم اسیر شرک عصیان
زان هاجر تشنه لب به صحرا
واز چشمه زمزم بیابان
زآن رند که پیرهن به خمار
در رهن نهاد سهل و آسان
زان عابد رو بسوی محراب
واز غرقه ورطه گناهان
زان زاهد سر به مهر مسجد
واز رند خراب و مست مستان
زان ناله که از ستون سنگی
حنانه رسد بگوش حنان
یک نقش فتاده بر ضمیرم
کان را نکنم نهان و کتمان
کز هسته ذره تا ثریا
چون نیست بجز تو کس به جولان
پس اینهمه سایه و حدوث اند
واینها همگان توئی به قران
محمود سراجی م.س شاهد
منبع:پژواک ایران