مثنوی [حبذا عشق و مرحبا مستی ] کریسمس , تولد مسیح , پیامبر عشق و صلح و آشتی مبارکباد
محمود سراجی
* عذرا در لغت بمعنی باکره و ناسفته است ماهم در [ مریم عذرا ] به این معنی آورده ایم ...مورد خطاب من کسانی هستند که احتمالا معنی آنرا نمیدانند ... ببخشید
[حبذا عشق و مرحبا مستی ]
.
ای تو معمار وخالق هستی
حبذا عشق و مرحبا مستی
این زمستان و این طلیعه عید
مژده آرد که سر زند خورشید
مژده دارد به مریم عذرا *
که تو مادر شدی مسیحا را
مرحبا عاشقی و مشتاقی
ای که هم ساغری وهم ساقی
یک نظر کرده ای به جانب یار
تا که مریم بیاوری به ویار
حاصل عشق تو که گشت ذبیح
میشود روح تو به بام مسیح
با نفس روح می دهد بر جسم
معجز عشق در لباس طلسم
این نفس از تو می رسد باری
مرده را زنده می کند آری
دست معمار عشق پاینده
کز عدم ساخت روح زاینده
همه آوازه ها از این عشق است
زشت و زیبا و کفر و دین عشق است
ای تو نزدیکتر ز جان به بدن
ای تو جان و بدن چو پیراهن
حسن روی تو " آن "یوسف بود
کز دل مصریان بر آمد دود
ور نه زاین بردگان خوش سیما
می فروشند شان به نصف بها
یوسفی کاو دل زلیخا برد
دست پخت تو بود و یوسف خورد
این تو بودی چو گنج پنهانی
متجلی بشکل کنعانی
اگر عذرا بوصل شایق بود
جسم تو در لباس وامق بود
دل لیلی ز هجر تو خون شد
نقل مجلس حدیث مجنون شد
شمع و پروانه و گل و بلبل
شعله شمع و دلربایی گل
در حقیقت تویی به پرده راز
گاه در نازی و گهی به نیاز
گاه فرهاد و گاه شیرینی
موجد قصه های دیرینی
گاه یوسف گهی زلیخاتی
گاه صنعان و گاه ترسایی
گاه شیری به سینه مادر
گاه طفلی به نوش این گوهر
ای همه عاشقی و سرمستی
ماتم از از این شگرد و تر دستی
در نگنجد به حکمت این منطوق
که یکی باشد عاشق و معشوق
*
گر یکی هست عاشق و معشوق
حبذا خالق و ... مرحبا مخلوق !!!
م.س شاهد
منبع:پژواک ایران