حماسه حلاج
محمود سراجی
بمناسبت مصادف شدن اول ماه مارس و ١٢ و فروردین با روز شهادت حسین ابن منصور حلاج عارف قرن دوم حماسه حلاج را فعلا در قصیده و بعدا چند قسمت در قالب مثنوی تقدیم حضورتان خواهم کرد.
با احترام محمود سراجی
از شهد کلام داغ منصور
آن بلبل مست باغ عرفان
زان شیر ژیان بیشه عشق
زان گرد حریف و مرد میدان
فریاد انالحق اید از دل
لبیک به راجعون یزدان
شهباز هوای ...کوی معشوق
انباز و شریک موج و طوفان
بی تاب وصال دیدن یار .
بر کنده دل از بقیه یاران
مستغرق بحر وحدت خویش
فارغ ز مقال کفر و ایمان
پروانه صفت ز خود بدر شد
تا پر بکشد بسوی جانان
سردار زمانه بر سر دار
در حال سماع و ذکر و رقصان
میگفت به قوم غافل از حق.
کای سنگ بدست و بی خیالان
ای کاش که سنگ هم زبان داشت...
مانند [صحات*] سبحه گویان
تا بشنوم این سرود وحدت
در کل جهان ترانه خوانان
ما هم همه حق و مست حقیم
در قالب این حجاب الوان
گر حکم شود که کل هستی.
عاری شود از گروه مستان ...
هشیار کسی بجا نماند
از انس و نبات و جسم و حیوان
حلاج بدار و دار حلاج
حق اند به ذاته هر دو یکسان
چون پرده بر افتد از سر دار
واز چوب و طناب و سر بدران
هم چوب و طناب و دار حلاج
بر خیزد و حق شود نمایان
من کیستم ای تو رمز هر راز
من چیستم ای رحیم رحمان
من گمشده در وجود خویشم
یارب تو مرا بم،ن شناسان
پایان قصیده حلاج, و بعدا حماسه حلاج را درچند قسمت و در قالب مثنوی تقدیم حضورتان خواهم کرد
محمود سراجی
م.س شاهد
توضیح :
*صحات سنگ ریزه ای است که گفته شده بدست یکی از اولیا تسبیح گفته است
منبع:پژواک ایران