غزل [ دشنام عشق ]
محمود سراجی
پشت دستم داغ کردم تا نیارم نام عشق
زخم دستم میدهد اینک مرا پیغام عشق
توبه کردم تا نیفتم یاد ایامی که رفت...
چون کنم با دل که دارد محنت ایام عشق
رونق حسن تو عالمگیر شد از عشق من
داغ شد بازارت از من، من شدم بد نام عشق
آتشی افتاد بر جانم که در خاکسترم
من به چشم خویش دیدم آخر و فرجام عشق
.
گفتم از آتش نمی ترسم که از عاشق شدن
گر بسوزم پخته گردد لاجرم این خام عشق
من اسیر دام عشقم کی گریزم از قفس
میل آزادی ندارم تا آبد در دام عشق
درد عشقت بی نیاز از هرچه درمان و دوا ست
ای همه درمان و درد و اول و فرجام عشق
تلخی کام من از تلخی گفتار تو نیست
ای همه شیرینی ومستی وهم آلام عشق
دستم از ازدامان عشقت برنگیرم روز و شب
یا ببری دست من یا من بگیرم کام عشق
شاهد : این پیغام تلخ عشق را از جان نیوش
کزشکر شیرین تر آید در نظر دشنام عشق
م.س شاهد
اینهم سایت ایرانیان برای مقایسه
http://iranian.com/main/2012/apr-1.html -سایت ایرانیان >>
.
http://ireport.cnn.com/docs/DOC-1186098?fb_action_ids=506172306151759&fb_action_types=cnn- >>>>>CNN - سی ان ان
.http://iroon.com/irtn/blog/5312/>>>>>>iroon.com ایرون دات کام
منبع:پژواک ایران