شرح وحدت قسمت ششم
محمود سراجی
با سلام قرار بود که با اصلاح و تکمیل این قسمت پشت پای وحدت آب بپاشیم و بدستور حکیم باشی های خانگی کپی لالا و استراحت ... ولی میگویند شعله زمانی میمیرد که زبانه نکشد منهم آتش دل را شعله ور کردم و دو قسمت دیگر به ,مطلب افزودم و شرح وحدت شد هشت قسمت ....که طی روز های آتی تقدیم خواهد شد
******
حسن روی تو " آن "یوسف بود
کز دل مصریان بر آمد دود
ور نه زاین بردگان خوش سیما
می فروشند شان به نصف بها
یوسفی کاو دل زلیخا برد
دست پخت تو بود و یوسف خورد
یک نظر کرده ای به جانب یار
تا زلیخا بیاورد به ویار
زد دل واله زلیخا غنج
دستها پاره شد بجای ترنج
این تو بودی چو گنج پنهانی
متجلی بشکل کنعانی
اگر عذرا بوصل شایق بود
جسم تو در لباس وامق بود
دل لیلی ز هجر تو خون شد
نقل مجلس حدیث مجنون شد
ویس و رامین و لیلی و مجنون
واینهمه قصه های عشق و جنون
شمع و پروانه و گل و بلبل
شعله شمع و دلربایی گل
در حقیقت تویی به پرده راز
گاه در نازی و گهی به نیاز
گاه فرهاد و گاه شیرینی
موجد قصه های دیرینی
گاه یوسف گهی زلیخاتی
گاه صنعان و گاه ترسایی
گاه شیری به سینه مادر
گاه طفلی به نوش این گوهر
در نگنجد به حکمت این منطوق
که یکی باشد عاشق و معشوق
درد و درمان من تویی ای دوست
جمع اضداد در یکی نیکوست
من تو ام یا تو من نمیدانم
یا چو یک جان و تن نمیدانم
محمود سراجی م.س شاهد
منبع:پژواک ایران