شش ۶ شعرمختلف
محمود سراجی
شش ۶طرح تابلو از مختار کچچیان و محمودعقیانی مربوط به
شش ۶شعرمختلف در یک نوت
از نشئه عشق تو چنانم که مپرس ،
خشکیده چنان لب و دهانم که مپرس*
از لذت وصل تو ندارم خبری
ازنشئه هجر تو چنانم که مپرس
*
من بنده عشق و سر به زیرم ای دوست
در عشق تو دربند و اسیرم ای دوست
من جز غم عشق تو ندارم دردی
بگذار بدرد خود بمیرم ای دوست
م.س شاهد
نامه نانوشته - محمود سراجی م.س شاهد تکمیل طرح تابلو از مختار کچچیان
نامه نانوشته
از ذره ناتوان و بی جان
بر گیر سراغ یار پنهان
تا پرده ز رخ گشوده گوید
بنگر رخ آفتاب تابان !!!!!
از دیده خود حجاب بردار
تا به نگری جما ل جانان
آن دیده جان که حق ببیند
در بتکده ها به نقش اوثان
آن دیده که روی یار بیند
در نم نم قطره های باران
آن دیده جان که آب دریا
بیند به ثیاب ابر نیسان
آن دیده که در درون هسته
بیند دو هزار باغ و بستان
آن گوش که بشنود اناالحق
از چه چه و نغمه هزاران
گوشی که نوای نی نیوشد
از تک تک ساقه در نیستان
آن دیده جان که خط بخواند
از نامه نا نوشته اینسان
آن دیده که از قلم ببیند
صد مثنوی و هزار دستان
خود نامه نا نوشته یی تو
ای نامه نانوشته خود خوان
م.س شاهد
طرح تابلو از مختار کچچیان و محمودعقیانی
ترانه های فراق ٣
درد دگر جای تو نیست
ای مرگ برو که جای یغمای تو نیست
امشب گل روی دوست مهمان من است
ای غصه برو ، غصه فردای تو نیست
*
ای غصه برو ، غصه فردای تو نیست
امشب شب رویا و خیال است بیا
در خلوت دل به شادی و مست بیا
در دل ز خیال دوست آتش دارم
ای غصه اگر ترا جگر هست بیا
م.س شاهد
طرح تابلو از مختار کچچیان و محمودعقیانی
غزل عشق ممنوع
یارب چکنم دل شــده مفتــون نگــــاهی
یــا طاقـت و صبـــرم بــده یا مـرگم الهی
سنگینی غم بر دلم افتاده چنــان سخت
گویی که فرود آمــده کوهی سـر کاهی
یارب به کجا رسم چنیـن است که مـردم
گویند چو عاشق شده ای غــرق گناهی
تنها نه منم غمزده و خسته در این شهر
صــد قافـله دل بـــرده الهی تــو گواهی
در حسرت یک لحظه که باز آید از این در
یک لحظه نیــاسوده ام از دیــده بــراهی
یک چشم سیه عرضه و صد دل به تقاضا
چــون من چـه تـوقع کند از بخت سیاهی
مائـیم و دلی کوچــک و دنیــای غم و درد
مائـیم و ســر پیــری و مفتـــــون نگاهی
یعنـی که رهــی نـا بلــد و درد غــریبی
مائیم و سر مستی و چــاهی سر راهی
ای اشــک چــو بــاران مددی تـــا بـزدایم
از دل گنهی را که بود خواهش واهی
از دامــن آلـــوده بشـــویم غم این عشق
شایــد کـه بـه ساحل بـرسد غرق گناهی
م.س شاهد
طرح تابلو از مختار کچچیان و محمودعقیانی
بوی عطر عشق
عمری گذشت بر من و دیوانه ام هنوز
ای آشنا به چشم تو بیگانه ام هنوز
مهری ندیدم از تو در این عالم ای دریغ
با این همه ز عشق تو دیوانه ام هنوز
مخفی نکرده ام ز کسی درد عشق خویش
باقی است در جهان من و افسانه ام هنوز
با آنکه جز جفا ز تو هرگز ندیده ام
در عهد خود به سنت مردانه ام هنوز
آن شب که مست مست فتادم به پای تو
در یک غرور و لذت طفلانه ام هنوز
از بس که شب خیال تو دربر کشیده ام
پیچیده بوی عطر تو در خانه ام هنوز
گفتم به دل چگونه یی ای بینوا رفیق ؟
گفتا خموش باش که ویرانه ام هنوز
ای دامنت ز دامن گل پاکتر بیا
چشم انتظار مهر تو دردانه ام هنوز
م.س شاهد
منبع:پژواک ایران