چند دو بیتی دیگر از ترانه های فراق
محمود سراجی
دنبال تو بیقرار و نستوه آیم چون مرغ صبا بکوی اندوه آیم
سیمرغ اگر شوی روی قله قاف با پای پیاده تا سر کوه آیم
.
دردا که جهان بدون تو زندان است حقا که بدون تو بهشت ارزان است
زندان و بهشت و دوزخ و باغ عدن ای راحت جان بی تو مرا یکسان است
.
دور از تو جهان هوای زندان دارد زندان با تو رنگ گلستان دارد
با روی تو دوزخم بهشت دگریست بنشین که دلم هوای بستان دارد
.
گفتی که بهاران گل بی خار خوش است در عیش و طرب صفای گلزار خوش است
گلزار و خزان و خار و گل یکسانند آنرا که تو گفتی همه با یار خوش است
.
از خاطرم اشتیاق کوی تو نرفت واز لوح دلم هوای روی تو نرفت
دل بود به سینه آرزوی تو به دل دل رفت ز سینه آرزوی تو نرفت
.
می نا زده چشمان تو ای یار خوش است در ناز و کرشمه و به اطوار خوش است
چشمت به کرشمه از دلم جویا شد دلجویی بیمار ز بیمار خوش است
.
نی در غمت از زخم زبان میترسم نی در رهت از دادن جان میترسم
یکبار ببینمت ولو از ره دور عمرم ندهد فرصت از آن میترسم
.
تا لحظه آخری که جان هست مرا بر هر ستمت تاب و توان هست مرا
ترسم که به مظلومی من رحم آری با غیره در وفتی غم آن هست مرا
.
من دیده بجز تو از جهان خواهم دوخت خواهم که بهشت را به عشق تو فروخت
بگذار مرا بدوزخم اندازند آتش چه کند به آنکه با عشق تو سوخت
.
گفتند به ترک تو کنم قصد بزرگ تصمیم بزرگ توبه با عزم سترگ
رندانه دلم به طعنه خندید و بگفت ای توبه شکن مرگ بود توبه گرگ
.
گویند مرا رها کن آن زیبا را آن نوگل یاس و شاخه رعنا را
من کیستم اینکار کنم یا نکنم ؟؟؟ افسار بگردن او کشاند مارا
.
من توبه کنم که توبه دیگر نکنم این عهد شکسته را مکرر نکنم
صد توبه به یک کرشمه ای می شکند صد توبه از آن توبه که دیگر نکنم
.
کس برگ گلی چو روی تو نا دیده است کان نمکی چنین کسی نشنیده است
هر کس که رخ تو دید با حیرت گفت بر کان نمک برگ گلی روئیده است
.
یار نمکین من چرا غمگین است؟ قربان غمش که این چنین سنگین است
گویند که در نمک بجز شوری نیست ناز نمکی که این چنین شیرین است
م.س شاهد
منبع:پژواک ایران