پایم بشکن و چشمم بستان
محمود سراجی
طرح تابلو از مختار کچچیان
پایم بشکن که قصد کویت نکنم
چشمم بستان که میل رویت نکنم
با اینهمه روز من نمی گردد شب
تا با تن خسته جستجویت نکنم
از خاطرم اشتیاق کوی تو نرفت
واز لوح دلم هوای روی تو نرفت
دل بود به سینه آرزوی تو به دل
دل رفت ز سینه آرزوی تو نرفت
گفتم اگر از کوی تو برخیزد دل
واز طعنه این و آن بپرهیزد دل
از خاک سر کوی تو بگریزد دل
دور از تو چه خاکی بسرش ریزد دل
نی در غمت از زخم زبان میترسم
نی در رهت از دادن جان میترسم
یکبار ببینمت ولو از ره دور
عمرم ندهد فرصت از آن میترسم
تا لحظه آخری که جان هست مرا
بر هر ستمت تاب و توان هست مرا
ترسم که به مظلومی من رحم آری
با غیره در وفتی غم آن هست مرا
م.س شاهد
دوبیتی های شاهد
منبع:پژواک ایران