مستی و مشتاقی
محمود سراجی
مستم بکن و ز قید هستی برهان
باز آ و مرا به اوج مستی برسان
مستم بکن آنچنان که از مستی من
هم ساغر و هم صراحی آید به فغان
.
می خوردن من ز غایت مشتاقی است
من باده خورم تا نفس از من باقی است
من مست می و باده نبودم هرگز
مستی من از دیدن روی ساقی است
.
امشب هوس باده لعل است مرا
کی باده انگور کند مست مرا
مائیم و حضور یار و نوش از قدح اش
یک همچو شبی کجا دهد دست مرا ؟؟؟
.م.س شاهد
منبع:پژواک ایران