تقدیم به فرزانه وحدت پژوه رضا طیبی
گرد و روزن
به چشم جان گل رویت هویدا
ز ناخن تا سر موی تو پیدا
رخت سر چشمه خورشید صهبا
مرا جامی از این صهبا خدا را
*
میان آسمان گم گشته خورشید
به چشم چون منی کی می توان دید
نبییبد چشم من جز نور شب تاب
کجا این چشم و آن میدان خورشید ..
*
ولیکن این توان حیرت انگیز
بود رقصان میان ذره ریز
مثال کاینات و کهکشان ها
هزاران خرمن خورشد لبریز .
*
اگر خورشید , عالمتاب و تیز است
رقیب اش ذره ناچیز و ریز است
میان هسته این ذره ریز
دوصد خورشید و کیوان عزیز است *
.
میان گرد سرگردان و روزن
اگر چه رمز و رازی هست روشن
به چشم جان نظر کن ماسوی را
ببین خورشید را محتاج روزن .
*
.همین خورشید عالمتاب و سیار
بود با زره ناچیز همکار
به یمن روزن سقف شکسته
شود نور افکن هر دخمه تار .
*
اگر روزن نبودی نور خورشید
چسان در عمق ظلمت می درخشید ؟
به لطف روزن است و ذره ریز
که خورشید ضیاء را میتواب دید ؟.
*
اگر خورشید در روزن نبودی
مزامیر نهان کی می سرودی ؟
ز یک روزن بقدر چشم موری
کجا این دخمه را روشن نمودی ؟.
*
نگو گرد است و کوچکتر ز ارزن
نگو خاک است و فرش کوی و برزن
به چشم جان چو بینی خیزش گرد
ورا جامه ز خورشید است بر تن
م.س شاهد .
.
محمود سراجی م.س شاهد
منبع:پژواک ایران