همسری ذره و کیهان -مثنوی مناجات دوم و پاسخ عشق
محمود سراجی
- قسمت دوم
محمود سراجی
ای گل تکوین همه از آن تو
جنبش هر ذره به فرمان تو
پاک و منزه ز قیاس و خیال
فخر و بزرگی و شکوه و جلال
آنچه نگنجد بخیالم توئی
بر همه اجسام مثالم توئی
آتشی افتاده به جان و دلم
زینهمه حیرت که شده حاصلم
راز محبّت بمن آموختی
شعله زدی جان مرا سوختی
حکمت گفتن به زبانم زدی
قفل تکلم به دهانم زدی
ای تو همه من سخن اغاز کن
قفل سکوت از لب من باز کن
خواهم از این جام لبی تر کنم
شطح تو را معنی دیگر کنم
خواهم از این دام قضا پر کشم
پر کشم و برّ همه جا سر کشم
پر کشم آنجا که بغیر از تو نیست
گم شوم انسان که ندانند کیست
کوه شوم در دل یک ذره ای
بحر شوم در تن یک قطره ای
محو شوم در تو بدانسان که من
نشنوم از غیر تو صوت و سخن
پر شده از چون و چراها دلم
..زینهمه اسرار چرا غافلم؟
غرقه اسرار نهان گشته ام
محو چنین حیرت از آن گشته ام
طرفه سوالی که مرا در دل است
پای خرد نیز مرا در گل است
همسری ذره و کیهان ماست
مو به تنم راست از این ماجراست
مانده بدل این سخنم بی جواب
ذره کجا و صفت آفتاب؟
در دل یک ذره چهها کرده ای؟
چرخه و زنجیره بپا کرده ای
گردش یک ذره نگر در حیات
مانده در او گردش یک کاینات
*****
*پیوند بخشی از قسمت اول برای یاد آوری و ایجاد ارتباط بهتر با مفهوم ذره و قطره
عشق به صد طعنه چنین گفت راز
کرد مرا معنی این نکته باز
ذره ز خورشید ندارد فراق
این دو بود تا به ابد هم ایاق
ذره که هرگز نبود در حجاب
قدرت او نیست کم از آفتاب
ذره چو بر خاست رها میشود
مبدا ما مقصد ما میشود
حجم جهان نیست بجز غره ای
کلّ جهان نیست بجز ذره ای
تا که رسیدی به خط انتها
نیک نظر کن که بود ابتدا
مقصد ما فاقد بعد و فضاست
آنچه که محدود بود عقل ماست
آنچه طفیل است همان جسم ماست
مانع وصل من و ما اسم ماست!
ور نه من و تو همه یک ذره ایم
باطن دریا و ولی قطره ایم
گرچه که خردیم، کلانیم ما
ما ز خدا نیم و همانیم ما
******
عشق به دنبال سخن بازگفت
باز چنین نکتهای از راز گفت
ما ز کجا ریشه گرفتیم و اصل؟
ریشه بود بر تنه اصل، وصل
ذره چو از هسته جدا میشود
چون به خود آید چو خدا میشود
اوّل و اخر همه از ذات اوست
هر چه که بینی همه آیات اوست
جوشش عشق است که جان میدهد
هستی و مستی به جهان میدهد
محمود سراجی م س شاهد
منبع:پژواک ایران