مثنوی - امانت عشق -در دو قسمت.-قسمت دوم
محمود سراجی
بخشی از قسمت اول برای یاد آوری
من چکامه امانت عشق را از ایه شریفه ٧٢ سوره احزاب الهام گرفته ام لطفا برای آگاهی از مدلول اين شطح اصل آیه و معنی آن را بخوانید
ایه شریفه ٧٢ از سوره احزاب
**********************
انا عرضنا الامانه علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حمله الانسان انه کان ظلوما جهولا
ما عرضه کردیم امانت ....(عشق ) را به آسمانها و زمین و کوهها و ابا کردند از قبول آن و ترسیدند از آن و انسان آنرا پذیرفت در حالیکه جاهل و دیوانه بود
************
امانت عشق -
قسمت دوم از م.س شاهد
آنچه جهان میکند از وی فرار
در دل من يافت بدينسان قرار
آتش و خون گشت ميان دلم
وای براحوال دل غافلم
ای تو همه بنيه و بنيان عشق
روی خوشت سلسله جنبان عشق
گر منم از مقصد لولاک تو
قول لما خلقت الافلاک تو
ريشه آن عشوه و ناز از کجاست؟
آتش اين سوز و گداز از کجاست؟
سوختم از حسرت ديدار يار
کی به سرآيد غم اين انتظار
سوختم از شب به سحر سوختم
از تب غم تا به جگر سوختم
تا به کی از حسرت و غم سوختن
سوختن و لب ز بيان دوختن
هجر براين عاشق شيدا چرا؟
آتش اين عشق؟ کجا من کجا؟
داد از اين داد خدايی تو
کشت مرا درد جدايی تو
کوه بلا بود جدايی نبود
دادی و اين رسم خدايی نبود
ای تو همه معبد و معبود من
پر ز توام باز تو کمبود من
کل جهان ذره ای از بود توست
اينهمه احسان همه از جود توست
پاک و منزه ز قياس و خيال
فخر و بزرگی و شکوه و جلال
آنچه نگنجد به خيالم تويی
برهمه اجسام مثالم تويی
صفر تويی، يک تويی، اعداد تو
راست تويی، چپ تويی، اضداد تو
بين دو کس فصل تويی وصل تو
در دو جهان فرع تويی اصل تو
تا که جدا گشت قديم از جديد
کثرت ما شد ز جدايی مزيد
کثرت ما هرچه مزيد آمده
حسن تو در عرصه پديد آمده
وحدت و کثرت شده از هم پديد
قطره چنين شد که به دريا رسيد
قطره به دريا چو شود همنشين
قطره دگر نيست تو دريا ببين
قطره از بحر مجزی تويی
آب تويی، قطره و دريا تويی
هرکه به دل کرد تو را آرزو
بايدش از خود کندت جستجو
هرچه که رفتم پی دنيای خود
جز تو نديدم به سراپای خود
خشت بنا و گل تکوين تويی
نظم جهان را ره و آئين تويی
جوشش عشق است که جان می دهد
هستی و مستی به جهان می دهد
منبع:پژواک ایران