من کیستم ؟؟؟ قسمت دوم D N A
محمود سراجی
باقی این مثنوی ٢٠ بیت بستر نیست اما ما حصل و عصاره تمام عمرم در تحقیق و جستجوی عرفان وحدت وجوی است و قصدم آشتی علم و عرفان است گرچه بقول دوست فرزانه ام رضا طیبی علم و عرفان یکی است و هرگز باهم قهر نبوده اند
نظر دوستم صحیح است جان جانان برای بنای خلقت دو ستون قائم زد اول عرفان و شناخت بود ، دوم علم که هردو به معنی شناخت و آگاهی است..... فرمود [ ما خلقناکم الا لیعرفون ] ولی دیر باوران آیه را به [ لیعبدون ] منقلب کردند و گفتند [ عبادت است نه شناخت ] که ما را جز برای عبادت .نیافریدند ..... بگذریم...
D_N_A ....و اما
نگاهی است به رد پای آشکار تداوم حیات در کل هستی , به این معنی که در ناخن انگشت یک مرده چند صد سال پیش جدمن رد پایی از من است و یا در تا ر موی جده تو که در هفتصد سال پیش می زیسته تمام مشخصات تو نهفته است و این فرایند حرکت در نهایت به یک مادر و یک پدر ختم میشود که در اسطوره های مذهبی آدم و حوا هستندیعنی وحدت از کثرت...ولی اگر بین خودمان میماند قضیه وسیع تر از اینهاست و میگویند از مورچه گرفته تا کهکشان شیری زائیده یک هسته اولیه هستند که کل
نشان ها به آن ختم میشود و راز بزرگ نهفته در اینجاست که رد آن هسته یا ذره را کجا باید جست ؟؟؟ا
صرفنظر از راز نهفته که طبق قانون محاط و محیط و سیستم و ساب سیستم دسترسی به ان محال است و همیشه راز نهفته باقی خواهد ماند
ولی ریشه چه آدم و حوا باشد و چه هسته اولیه فرقی نمیکند قصد ما ختم به وحدت بود که در هر دوصورت تحصیل حاصل است
محمود سراجی م.س شاهد
***
یک بیت پایانی قسمت اول
دور مرو در پی این جستجو
کل نشان خفته به یک تر مو
**********
سعی کن از نقطه کنی جستجو
اندکی از خویش عقب تر برو
یک دوسه نسلی به عقب باز گرد
جد تو چشمش به جهان باز کرد
باز عقب تر پی اجداد او
پیش برو بیشتر از یاد او
تا برسی آنکه دگر از تو نیست
یا که اگر هست ندانی که کیست ؟
این بود آن نقطه اوج فسون
نامده جد پدرت تا کنون
جده و جد تو ز صد قرن پیش
وارث خود کرده نشان پیش پیش
در خم یک ناخن اجداد تو
خفته عیان خط تو و رد تو
باز برو بیشتر از قرن ها
تا که به میقات رسی هر کجا
عشق از این نقطه شروع میشود
آنچه اصول است فروع میشود
فرع که خوابیده میان غطاء
پرده دری کرده ز اصل بقا
گفته به خاکستر این استخوان
هست چو خورشید فروزان نشان
علم چه دارد که کند کشف راز
کو گرهی ؟ ؟ تا که کند علم باز
من گره کور همین نقطه ام
لال شوم گر سخنی گفته ام
نقطه کز آن اینهمه در سفته اند
گرد بیابان به مژه رفته اند !!!
اینهمه اوصاف کز او گفته اند
در خم یک ذره ناسفته اند
نقطه فرو خفته عیان در خفا
در همه اجرام و همه ماسوی
کیست در این نقطه نبیند عیان ؟؟
راز انا الحق و فرایند آن ؟؟؟
گنج نهانی شده اینسان پدید
قطره چنین شد که بدریا رسید
قطره به دریا چو شود همنشین
قطره دگر نیست تو دریا ببین
جوشش عشق است که جان میدهد
هستی و مستی به جهان میدهد
محمود سراجی م.س شاهد
منبع:پژواک ایران