در بدر میخانه ها... ملاقات هفتم ۷ با حکیم عمر خیام محمود سراجی م.س شاهد
محمود سراجی
چند بیت از ملاقات ششم برای یاد آوری
آن دیده که روی یار بیند
در نم نم قطره های باران
آن دیده جان که آب دریا
بیند به ثیاب ابر نیسان
آن دیده که در درون هسته
بیند دو هزار باغ و بستان
آن گوش که بشنود اناالحق
از چه چه و نغمه هزاران
گوشی که نوای نی نیوشد
از تک تک ساقه در نیستان
ملاقات هفتم ۷
آن دیده جان که خط بخواند
از نامه نا نوشته اینسان
آن دیده که از قلم ببیند
صد مثنوی و هزار دستان
خود نامه نا نوشته یی تو
ای نامه نانوشته خود خوان
تفسیر تو از صحیفه سهل است
تفسیر وجود خود کن الان
لو لاک لما خلقت الافلاک
در وصف تو نازل است و تبیان
بیگانه کن از تصور خویش
زیبایی این و زشتی آن
تا خار و گل و کلاغ و بلبل
یکسان نگری در این گلستان
من محو کلام ناب خمار
دیوانه و مست و مات و حیران
دیدم که در این دو روزه عمر
چون نقش خیال نی سواران
بازیچه لحظه های خویشم
همسان کفی به آب غلطان
من کیستم ای تو رمز هر راز
من چیستم ای رحیم رحمان
من گمشده در وجود خویشم
یارب تو مرا بمن شناسان
م.س شاهد
ادامه دارد
منبع:پژواک ایران