مصاحبه من با پیرخمار در بهشت ] قسمت چهارم
محمود سراجی
زان باده بنوش کز تو جوشد
زان می که نخورده مستی از آن
*******
زان باده که از نگاه مستی
ریزد به نگاه تشنه کامان
زان باده که خیزد از سر شمع
در خلوت بزم عشق بازان
مستانه و بی قرار از عشق
پروانه در آن چو شعله رقصان
زان باده که بلبل و چکاوک
از نشات آن گرفته الحان
زان باده که از کرامت آن
قمری شده این چنین غزلخوان
زان باده که جام جان از او مست
زان می که خمار از او گریزان
زان باده که در لباس ترسا
افتاد بجان شیخ صنعان
زان باده کز او به زعم حلاج
آسان شده درد سنگباران
زان باده کز او برای فرهاد
شیرین شده کار طاق بستان
زان باده که بایزید بسطام
یک جرعه چشید و گفت سبحان
زان باده که در دم مسیحا
بنهاد شفای درد مندان
زان باده که نوح و کشتی نوح
ایمن شد از او بلای طوفان
زان باده کز او اجاق نمرود
بر جان خلیل شد گلستان
زان باده که از کلیم و فرعون
بگشود شکاف موج غلطان
زان باده که نا چشیده هرگز
یک قطره از آن لبان شیطان
زان باده که از چشیدن آن
آدم شده خلق و خوی حیوان
زان باده که بوی یار دارد
چون عطر نسیم صبحگاهان
زان باده که شیر بیشه عشق
در محشر نینوای سوزان
لا جرعه به سر کشید و پر زد
بر اوج حماسه های دوران
زان با د ه که نام عشق دارد
سر منشا هر کلام و عنوان
پایان قسمت چهارم ٤
این مناظره ادامه دارد
منبع:پژواک ایران