مثنوی بدن انسان , جهان کوچک یا کهکشان دیگر - قسمت اول ۱ ...
محمود سراجی
خلقت واعجازبدن انسان
زبده هنر مند کبیر و نبیل
هر اثرش بی بدل و بی بدیل
صدر بدایع به تمام وجود
آنچه که با قالب خود آزمود
از تن خود ساخت بتی چون گهر
اشرف مخلوق بنام بشر
در تن او کرد جهانی دگر
افهم و اکمل به بیانی دگر
طرفه جهانی است جهان بدن
گیتی کوچک بود این نام تن
کوچک اگر گفته شده این جهان
حجم ریاضی شده مقیاس آن
ورنه جهان نیست بجز ذره یی
طرفه حجابی که به آن غره یی
گر چه که اعداد بر آن حاکم است
هر چه بگویند در اینجا کم است
انجمنی زنده ز اجزای تن
کرده وطن در همه جای بدن
بیشتر از مردم روی زمین
در تن خود عضو خرد پیشه بین
هر که بپرسد که در این عرصه چیست؟
گو که در آن پر شده ا نواع زیست
بعد تمام است در این کهکشان
خفته به هر گوشه آن یک جهان
عشق بود پایه برپایی اش
مات کند نظم تماشایی اش
مردم هشیار و به ظاهر نهان
کرده در این عالم کوچک مکان
آنچه که در آب و زمین و هواست
وانچه که در عرصه عرش علا ست
مجمع افلاکی و بسیار عرش
مجتمع ثابت و سیار عرش
جامع حیوان و جماد و نبات
وانچه که مخلوق بود در حیات
زبده هنر مند تک و بی رقیب
عاشق دلباخته بی شکیب
چیده به سرتاسر ابدان ما
صانع و صنعتگر این صحنه ها
خفته به هر گوشه تن یک فلک
یک فلک آسوده به یک مردمک
خیل کواکب به نظام سترگ
داده به تن باطن عرش بزرگ
این تن خاکی پر از عیب و نقص
دانش و علم بشر آورده رقص
اینهمه اوصاف ز یک قطره بود
در دل آن قطره دو صد ذره بود
زانهمه ذرات یکی بارور
می شود آن ذره به شکل بشر
خیل اساتید که گرد آمدند
مات از این گونه شگرد آمدند
تک تک اجزای حیات جهان
بود در آن ذره تماما عیان
وصف به موصوف برابر نبود
بود ولی قابل باور نبود
در دل یک ذره نا دیدنی
معجزه ها کرده بپا دیدنی
معجزه در معجزه بی شمار
تک تک این معجزه ها شاهکار
معجز دیگر که شود عقل مات
این نه حیات است نه باشد ممات
هر چه به بار آمده این شاهکار
میبردش نامده صد ها هزار
توضیح : [ از میلیون ها ذرات قابل باروری فقط یک ذره بارور و بقیه به عدم بر میگردند چرا؟ ... فعلا مورد بحث ما نیست و فقط در دو سه بیت وصل به اصل و مراجعت به دریای بقا تشریح می شود در قسمت بعدی انشاالله ]
بقیه دارد
منبع:پژواک ایران