طرح چند سوال از حضرت دوست مناجات مثنوی دوم ٢
محمود سراجی
.
چند بیت از قسمت اول برای یاداوری و تلفیق مناجات ها در اول شعر.آمده که امیدوارم رضایت عزیزان را جلب کرده باشد ...
.
حضرت عشق
ای من نزدیک تر از من بمن
بی خبرم از خبر خویشتن
گر تو به اعماق تنم نیستی
ای بدرون خفته مرا کیستی
چیست که در خون من آید بجوش ؟؟؟
کیست که از سینه ام آ رد خروش ؟
چیست به جانم که چنین سرکش است
سرکش و سوزنده تر از آتش است ؟
کیست که آتش زده اینسان مرا ؟
میکشد و باز دهد جان مرا ؟؟؟
این چه بلایی است که با این عذاب
مست و خرابم کند همچون شراب ؟؟؟
کیست در این عالم خاموش من
از لب خاموش من آرد سخن ؟؟؟
چیست علیرغم زبان خموش
ناله من میرسد هر جا بگوش ؟؟؟
کیست به لبهای من آرد سخن
چیست که ناطق شد از آن نام من ؟؟؟
از دهنم حرف زند جای من
باز نویسد همه را پای من
هر چه گذارد به زبانم سخن
اوست در آید به تکلم نه من
گرچه مرا صوت و صدا ازگلوست
صوت و صدایم همه آوای اوست
چیست در آن حسن دل آرای دوست
کرده مرا مست تمنای دوست ؟؟؟
چیست به آهنگ مزامیر عشق
کرده مرا یکسره در گیر عشق
کیست در این عالم تنهایی ام
داده چنین بزم تماشایی ام
کیست که در عشق ندارد نظیر
غیر خود از غیره مرا کرده سیر
کیست لجوجانه دم آخرم
میکند هر ثانیه عاشق ترم ؟؟؟
کیست در این عمر دوروزه مرا
کرده گرفتار هزاران بلا ؟؟؟
کیست مرا کرده به دامش اسیر
در قفس عشق مرا کرده پیر ؟؟؟
کیست که با اینهمه الفت مرا
گوشه نشین کرده در این انزوا ؟؟؟
کیست از او هرچه به ذهن آورم
در نظر خلق کند کافرم ؟؟؟
کیست علیرغم خموشی من
صحبت ما برده به هر انجمن ؟؟؟
کیست مرا کرده گرفتار خویش
از غم خود کرده دلم ریش ریش ؟؟؟
کیست که زراعت وجودم از آن
از همه جز عشق گسسته عنان ؟؟؟
کیست مرا آنکه به یک سوبرد
از همه بگسسته سوی او برد ؟؟؟
او که مرا کرده به درد آشنا
تا که در این درد زنم دست و پا
هرچه از او جان من آید به لب
هرچه بسوزد تنم از درد و تب
باز دلم دربدر کوی اوست
عاشق دیدار گل روی اوست
ای تو یگانه گل بی خار من
یاد رخت شمع شب تر من
کیست در این عالم پیری مرا
کترده به این عشق و جنون مبتلا
کیست بر این درد و تالم دوا
غیر تو ای دلبر دیر آشنا ؟؟؟
کیست بغیر از تو در این دهر کیست ؟؟؟
نیست بغیر از تو بغیر از تو نیست
جوشش عشق است که جان میدهد
هستی و مستی به جهان میدهد
حضرت عشق است که جان میدهد
هستی و مستی به جهان میدهد
م.س شاهد
منبع:پژواک ایران