بیش از مرتجعین پُرمدعای مغلوب، از ساواک نوشته و از یادمانها غبارزدایی کردهام. در هر دو نظام مُستبد، حبس کشیده، شکنجه شده، رنج و بیمروتی بسیار دیده، اما سر را سندان صبور کرده، باج به فلک ندادهام. دوری از میهن دلبندم نیز به نوع من تحمیل شد. پدر و مادرم که سالیان دراز، آوارهِ این زندان و آن زندان بودند، هر دو سر بر خاک نهادند و حتی نتوانستم بر سر مزارشان بروم. اما...
اما سینه از کینه شسته، و برای شکنجهگران خودم نیز طلب رحمت میکنم.
از نگاه من شاپور بختیار، احمد میر فندرسکی، عباس قرهباغی، مهدی رحیمی، احمدعلی محققی، امیر حسین ربیعی، ناصر مقدم و دیگرانی که نتوانستم صدایشان را در نوارهای گفتوگو، تشخیص دهم، میهنشان را دوست داشتند، هرچند نگاه و دیدگاه من و شما را نداشتند. میتوان آنچه را در نشستهای مزبور، آخرین رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور، در مورد کمیته مشترک گفت، به چالش کشید،
اما به باور من، او هم، ایران را دوست داشت.
ما همه قربانی ستم بودیم. چه آنها که جفا کردند و چه آنها که جفا دیدند.
خانمها و آقایان محترم، خواهران و برادران عزیز از راه دور و با قلبی نزدیک به شما سلام میکنم. این بحث، خلاصهای است از نشستهای دکتر شاپور بختیار با شورای امنیت ملی در سال ۵۷، که از جمله اسناد مهم مربوط به انقلاب بزرگ ضدسلطنتی است. چند سال پیش گفتوشنود ایشان را با امرای ارتش، که اواخر دی ماه سال ۵۷، کمی قبل از خروج اعلیحضرت از ایران، در شورای امنیت ملی، برگزار شد، منتشر نموهام. مقاله و ویدئو مربوط به آن در سایت خودم در بخش غبارزدایی از آینهها، ثبت شدهاست.
ویدئوی مزبور با صدای حُضّار در یوتیوب هم موجود است با عنوان:
اشاره به سه نامه است که ایشان برای آیتالله خمینی نوشتهاست. اولی به تاریخ هفتم شهریور ۱۳۵۶، که از طریق آقای بنیصدر به ایشان رسانده. دومین نامه موقعی فرستاده میشود که سید جلال تهرانی از طرف شورای سلطنت به پاریس رفت و آنجا استعفا داد. نامه مزبور توسط مهندس مرزبان به احمد خمینی داده میشود و به دست آیتالله خمینی میرسد. سومین نامه در رادیو خوانده شده و اطلاعات و کیهان نیز انتشار دادهاند.
دوستان دانشور و فرهنگورز، ما که شاه و خمینی و بختیار را یا به عرش میبریم و در ماه مینشانیم، یا «خود گویی و خود خندی»، به فرش کشیده، جز نکبت و تباهی نمیبینیم، خوب است به جای بحث پیرامون دندانهای اسب، آن را بشماریم. صحبتهای رد و بدل شده در نشستهای دکتر شاپور بختیار با فرماندهان ارتش و آنهمه ذهنیّت، ما را به مکث میکشاند.
در نشستی که ۲۸ دی ماه ۱۳۵۷ در دفتر نخستوزیری برگزار شده، دکتر شاپور بختیار، ضمن اشاره به راهپیمایی اربعین که فردای آنروز برگزار میشد، و بحث در مورد تظاهرات مردم در شهرهای مختلف ــ در باره کارکنان اعتصابی دولت میگویند:
«آنها عدهای مفت خور هستند که از صبح تا شام به خیابانها میآیند...»
ایشان تصریح میکنند خمینی به این زودیها به ایران بازنمیگردد. نمیتواند برگردد. در نشست دیگری که سهشنبه اول بهمن ۵۷ برگزار شد، میگویند: هر کس از جانب خمینی مسؤولیت اجرایی بگیرد باید دستگیر و به دادگاه نظامی تحویل داده شود. این را هم بگویم که خمینی به این زودیها به ایران بازنمیگردد، ولی اگر فرض کنیم بیاید، درخشندگی نخواهد داشت. وی چنانچه بگوید رژیم سلطنتی را قبول ندارم، دولت را قبول ندارم، قانون اساسی را قبول ندارم و چه . چه، ما مطلقاً نباید ساکت بنشینیم و باید عکسالعمل نشان دهیم. اگر ایشان فردی را برای یک وزارتخانه تعیین کرد به کارکنان آن وزارتخانه بگوییم سرکار نروند. ببینید آقایان اگر دو تا وزارتخانه سقوط کند تمام دولت سقوط میکند. ولی اگر فرضاً ۵۰ نفر در جلوی یک وزارتخانه کشته شدند، این حادثه در مقابل وزارتخانه دیگر، تکرار نخواهد شد.
بنده همیشه گفتهام یا نباید بزنیم و یا محکم بزنیم و فوری بزنیم و به حالت کودتای تکنیکی بزنیم. باید سیصد یا چهارصد نفر افرادی را که سلسلهجنبان... هستند در ساعات نیمه شب دستگیر کنیم.
در همان نشست احمد میرفندرسکی (وزیر خارجه وقت) میگوید: ما ساز خود را نباید روی سیم مواجهه کوک کنیم چون به خودمان اصابت میکند. این موج قدرت عجیبی در اختیار دارد. سپهبد مهدی رحیمی میگوید قوای ما در حدی نیست که در یک شب بتوانیم سیصد نفر را دستگیر کنیم. سپهبد ناصر مقدم اضافه میکند این ممکن نیست، افراد مورد نظر [که باید دستگیر شوند] دائم جا عوض میکنند.. حتی مهندس بازرگان خانه خودش نمیخوابد...
در نشست دیگری که پنجم یا ششم بهمن ۵۷ برگزار شده، و ارتشبد عباس قرهباغی، سپهبد ناصر مقدم، سپهبد مهدی رحیمی، سپهبد خلبان امیرحسین ربیعی و بعضی از اعضای کابینه حضوردارند، دکتر شاپور بختیار طرح رُبودن هواپیمای حامل آیتالله خمینی توسط جنگندههای ارتش و بردن آن به جزیره کیش را به بحث میگذارند و میگویند چند طرح دیگر هم دارم...
سال ۵۷، حدود یک هفته پیش از ورود آیتالله خمینی به ایران، نشست مهمی با شرکت دکتر شاپور بختیار، اُمرای ارتش و شماری از اعضای کابینه در دفتر نخستوزیری برگزار شده که حاوی نکات قابل تاملی است. متاسفانه نوار آن جلسه که مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر کرده نیز، آسیب دیده و به سختی قابل شنیدن است.
صحبتها در آغاز پیرامون آمدن و نیامدن آیتالله خمینی است و دکتر شاپور بختیار هنوز بر این باور است که وی نخواهد آمد. به نظر میرسد آیتالله بهشتی (که دکتر بختیار میگوید در تماس با اوست) همچنین صادق قطبزاده، موفق شدهاند طرف مقابل را سر کار بگذارند و خود را عمداً به بیاطلاعی میزنند. گویا قطبزاده گفته بود آیتالله نمیآیند. بختیار میگوید بهشتی هم از من پرسید شما در این مورد خبری ندارید آقای بختیار؟! ارتشبد قرهباغی اشاره میکند آقا، ممکن است اینها همه نوعی ترفند باشد، ترفند برای فریب.
در آن نشست ضمن اشاره به نامههای سرّی و بکلی سرّی دولتی که دست مردم افتاده و اینکه مخالفین درمراکز دولتی نفوذ داشتهاند، پیرامون این موضوع هم بحث میشود که در این مملکت، یک وزیر برای استخدام یک منشی یا یک مسئول دفتر حتی، باید از ساواک استعلام کند....
دکتر شاپور بختیار از بازدید هوایی خودش توسط هلیکوپتر از تظاهرات خیابانی طرفداران سلطنت و قانون اساسی، در بهارستان و...صحبت میکند و به نقل از نشریات فرانسوی، طرفدران شاه را اکثریت خاموش میخوانَد. وی تصریح میکند که جای نگرانی نیست. ایشان (خمینی) نخواهد آمد و مطمئن باشید مردم هم به فرودگاه نخواهند رفت...
دو روز قبل از بازگشت آیتالله خمینی از فرانسه به تهران (۱۰ بهمن ۵۷)، جلسه شورای امنیت ملی با فرماندهان ارتش، وزیر خارجه و... تشکیل میشود. حالا چُرتها پاره شده و واقعیت صحنه، بر ذهنیتها، غلبه کردهاست. ارتشبد قرهباغی عنوان میکند [روزی که آقا بخواهد بیاید میبایست ترتیبی بدهیم که] از میدان شهیاد به بالا یعنی به طرف فرودگاه کسی وجود نداشته باشد [کسی نباشد]…
بختیار: آقای قرهباغی، فرودگاه که خیلی آنطرفتر است...چه اشکالی دارد؟
قرهباغی: ببینید آنجا، هلیکوپتر سازی هست… و ادامه میدهد طبق طرحی که تنظیم شده، در فرودگاه [مهرآباد هم فقط] حدود ۵۰ نفر [از طرفداران خمینی] میتوانند بیایند البته با کارت و اسم و مشخصات. مخبرین رادیو و تلویزیون و خبرنگارها نیز باید خیلی محدود و مشخص باشند. (به پیشنهاد بختیار، تیمسار مُقّدَم به مهندس بازرگان و بهشتی تلفن میکند تا بپرسد حفاظت آیتالله با آنهاست یا با حکومت). بختیار میگوید اینطوری (با این سؤال) میفهمیم که بالاخره ایشان به ایران میآید یا نمیآید...
قرهباغی: خب، آمدیم و گفتند میآید و [حفاظت هم با خودمان]. اگر چنین بود، آیا واقعاً اجازه داده شود اینها بیایند در فرودگاه و بروند در ساختمان و …؟ اینجوری [که حفظ نظم] میشود مُرکّب و [اصلاً] مسؤولیت لوث میشود...
سپهبد رحیمی: به نظر بنده، فرودگاه را تا اول میدان شهیاد قوای انتظامی در اختیار بگیرند. (بختیار با تلفن حرف میزند و بعد میگوید): من تعجب میکنم یک همچین چیزی را (آمدن خمینی را) بیبیسی نداند و نگوید. میرفندرسکی: بیبیسی گفته منتظر است ایرفرانس اطمینان کامل پیدا کند که آیا در ایران میتواند بنشیند، آنوقت ایشان حرکت خواهند کرد …
اگر [آمدن آقا] فردا صبح نشود پس فردا صبح حتمی است. این مسئله برای این است که خیلیها [برای استقبال] از شهرهای دور آمدهاند و آنان زیاد نمیتوانند در تهران بمانند.
بختیار: خداوند چقدر موجود خلقت میکند عجیب و غریب چه موجوداتی....خب، مثل اینکه آیتالله میآید. [همهمه وسر و صدا میشود... قابل شنیدن نیست]
قرهباغی: خیلی جالب است در یک عملیات جنگی به جای کارهای اساسی ما [باید] بنشینیم و جنگ اعصاب کنیم با هم…،
بختیار: این [موضوع آمدن آیتالله] را باید با سیاست کجدار و مریض رفع کرد ولی یکوقتی ایشان، آن حالت اعلان جمهوری و اینها دارد و رسماً اعلام شود که جمهوری اسلامی به ریاست آقای ایکس به نخستوزیری ایگرگ و عضویت فلان کس، آنوقت است که ما به حالت جنگی در میآییم با آنها...
قرهباغی: لازم شد شب یک نفر را بزنند و بگیرند [تا] دیگر آنهم گرفتاری... [نباشد]
بختیار: [این باشد برای] بعد، بعد از آنکه او بیاید و اعلام بکند که چنین و چنان است والّا…
قرهباغی: ضمناً اگر آن زیرها، اشخاص ماجراجو و مجاهدین و فلان هستند [خواهند فهمید که] ما یک جاهایی هستیم. ایستادیم [و اوضاع را] رها نکردهایم که بگویند آهان امروز بهترین روز است دیگر.
بختیار (بعد از طرحی که جلوتر برای رُبایش هواپیمای خمینی و بردن او به کیش داده بود) در این جلسه، میگوید: چطور است خودمان، یک طیاره نیروی هوایی بفرستیم ایشان را برود [از پاریس] راحت بیاورد. قرهباغی: [نه، نه] آنوقت میگویند ارتش به ما ملحق شدهاست و خودشان [آقا را] آوردهاند و فرمانده کل قوا کردهاند...
قرهباغی ادامه میدهد: این اواخر، هواپیماهایی [به کشور] آمده، تمامش پر از جوان و حالا هم مثل اینکه میآیند و ظرف این چند روز خواهند آمد از این جوانهای مخصوص. میرفندرسکی: اینها [که فرمودید] تمام، کنفدراسیونی هستند.
قرهباغی: تنها آنها نیستند باز هم مثل اینکه یک خُردهای بالاتر، چریک و مجاهد و اینها، چکار میشود کرد؟ بختیار: خب اینها را اجازه ندهید بنشینند از دَر طیاره، برشان گردانید بروند.
قرهباغی: چه کسی [اینکار را] بکند دیگر کسی نیست....
مُقّدَم: [آنها] در حدود دو ماه است که شروع کردهاند و آمدهاند...(وی ادامه میدهد) حالا یک برآورد ضعیف هم بفرمایید که احتمالاً اگر یک حادثهٔ غیر مترقبهای مثل تیراندازی به سمت آیتالله شد از طرف فلسطینیها یا کمونیستها آنوقت چه حوادثی به دنبال خواهد داشت؟
بختیار: ببینید اگر ما حفاظت را تضمین بکنیم با ماست که جلوگیری بکنیم اگر تضمین نمیکنیم به ما ارتباطی ندارد. مُقّدَم: حالا اگر شد؟ بختیار [با شوخی]: شد که شد. نکند تیمسار خبری دارند و به ما نمیگویند؟!
مُقّدَم: [آنوقت] شورشی که در جمعیت بوجود میآید را برآورد بکنیم که برنامه برای مقابله با جمعیت آنجا داشته باشیم.
بختیار: قوای انتظامی متمرکز پشت دیوار هستند اگر یک چنین حالتی پیش آمد، از پشت دیوار بیرون میآیند.
میرفندرسکی: بنده فکر میکنم کسی کاری نخواهد کرد... [همه] مجذوب و مفتون آیتالله هستند. کمونیستها هم الآن چیزیشان نیست، الآن به او احتیاج دارند.
بختیار: البته بعد، فردا، خودشان[کمونیستها] عمامهاش را گردنش میاندازند...
...
ایشان یک جا میگوید: «بنده اطلاع صحیحی از زندگی خمینی دارم. او خیلی آدم با تقوایی است. فوقالعاده با تقواست. الآن در پاریس، هر روز غذایش آبگوشت است و شبها ماست و کشمش یا انگور. او اصولاً آدم مادی نیست. ضمنا هیچوقت بدی کسی، غیبت کسی را نمیکند...» (دقیقه ۲۰ به بعد ویدئو)
یک روز قبل از بازگشت آیتالله خمینی به ایران (۱۱ بهمن ماه ۱۳۵۷)، دکتر شاپور بختیار، در ادامه نشست روز پیش با شماری از مسؤولین کشور و فرماندهان ارتش، موضوعات مهم دیگری را به بحث میگذارند. سپهبد مُقّدَم اشاره میکند طرحی که در دولت پیش تصویب شده بود مبنی بر اینکه تا خمینی آمد دستگیر شود...
وی در واکنش به حرف بختیار که گفته بود (اگر آقا کاری به کار ما نداشته باشد هیچ، اما اگر صحبت از جمهوری اسلامی کند و...، ما ساکت نمینشینیم)- میگوید: ایشان (خمینی) به صراحت گفته که منظورش چیست. اعلامیهاش همین امروز هم در روزنامهها هست...[از همین رو، طرحی که در دولت گذشته تصویب شد دستگیری وی در بدو ورود بود]
میرفندرسکی اشاره میکند که اینگونه، کار بیخ پیدا میکند...، قرهباغی و خود بختیار هم تردیدشان را بروز میدهند و به آنچه حل مسالمتآمیز بحران مینامند اشاره میشود...
یکی از فرماندهان، خبر سوء قصد به رئیس شهربانی کرمان سرهنگ رضا معتمدی را میدهد و اینکه به او و همراهانش ۴ گلوله زدهاند. بختیار با اشاره به قتل فجیع سرگرد محمود سخایی که در پیامد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، گروهی چاقوکش و قدارهبند به جانش افتادند، میکوشد ترور رئیس شهربانی کرمان را در سال ۵۷، با آن واقعه، اینهمانی کند.
در نشست مزبور، سپهبد مهدی رحیمی، صورت جلسه امنیتی برای حفاظت از فرودگاه مهرآباد [بعد از ورود خمینی] را که حاوی نکات ظریفی است، قرائت میکند. یکجا قرهباغی میگوید باید مواظب باشیم سوءقصدی صورت نگیرد. ممکن است خدای نکرده از طریق یک اشخاصی یه کاری بکنند... بختیار: مُسلّم است، [مثلاً] اسرائیل ...اسرائیل [دقیقه ۲۴ به بعد ویديو]
...
در فرازی دیگر، بختیار میگوید به جز خود آیتالله و همسر و فرزندان ایشان، بقیه مسافرین و همراهان، میبایست مثل مسافرین معمولی، پاسپورت و چمدانهایشان دقیق چک بشود.
چند نفر میگویند آقا، این کار خیلی طول خواهد کشید [تازه اگر کارمندان گمرگ و...کمک کنند]
رحیمی میگوید گمرگ هم در اعتصاب است و ما حتماً با مشکل روبرو میشویم. بختیار میگوید برای حل و فصل این مسأله با هاشم صباغیان تماس میگیریم. در آن جلسه، پیرامون انتقال آیتالله خمینی به بهشت زهرا هم (با هلیکوپتر) بحث میشود و اینکه باید حواسمان به چریکهای فلسطینی باشد، چون ممکن است به اسم خبرنگار همراه آیتالله وارد کشور شوند. باید مواظب باشیم.
بختیار میگوید البته شما بدانید که اگر خمینی وارد کشور شود، هیچکس به حرف او گوش نخواهد داد. او به جمع اطمینان میدهد که خمینی در بهشت زهرا هم صحبت خاصی علیه دولت نخواهد کرد. [چون] بازرگان و بهشتی به وی فهماندهاند که بهتر است ابتدا ایشان وارد کشور شود، اوضاع را بسنجد تا بعد...
یکی از فرماندهان میگوید صبر کنید، تشریفات ورود، پدر ایشان (خمینی) را درخواهد آورد. چندبار این موضوع تکرار میشود.
در آن نشست قرار را بر این میگذارند که سه روز اجتماعات مردم آزاد باشد (حکومت نظامی کمرنگ شود). بختیار در عین حال سفارش شهرستانها را به فرماندهان میکند که بطور خاص مواظب اصفهان، شیراز، مشهد و بوشهر باشند تا مبادا دست طرفداران خمینی بیافتد. میگوید یزد را هم اگرچه ایزوله است اما باید مواظب باشیم اگر این صدوقی لعنتی [آیتالله صدوقی]، اونجا باشه، کار ما خیلی دشوار است.
بختیار در مورد هوادران قانون اساسی هم صحبت میکند و اینکه مبادا چماق بدستان کاری کنند [عکس خمینی را پاره کنند و...] که اوضاع بد و بدتر میشود. قرهباغی میگوید من دفعه پیش هم که این موضوع مطرح شد خیلی ناراحت شدم. ما در ارتش چنین چیزی نداریم. الآن هم، نمایندگان قوا همین جا حضور دارند، ما در ارتش چنین چیزی نداریم. منظور چیست؟...
بختیار سعی میکند موضوع را زیاد کِش ندهد و حرف را عوض میکند که بالاخره آیتالله طرفداران اندکی دارد. یکی از حضار با تعجب میگوید طرفداران اندک؟! آقا در وزارتخانهها، حتی ساواکیها هم کُتهاشون را وارونه پوشیدهاند، ده بدو جلو.
نام عالیخانی و فرخساک [؟] هم [بعنوان ساواکی] برده میشود. یک نفر میپرسد آقا شما پرونده آنها را دیدید واقعاً؟ همان شخص میگوید [پرونده؟] آنها خودشون پرونده مجسم هستند آقا...
در آن نشست، از فردی به نام «انصاری» که بازپرس شاهنشاهی است هم صحبت میشود که گویا باید به پرونده کسانیکه در باغشاه و جمشیدیه زندانی شدهاند، رسیدگی کند. اسم امیرعباس هویدا [که از شهریور ۵۷ در بازداشت بود] هم به میان میآید در آن جلسه از آتش زدن شهر نو و اطلاعیه آیتالله طالقانی علیه این کار صحبت میشود.
پانویس
در نشستهای دکتر شاپور بختیار با اُمرای ارتش و...، سپهبد ناصر مُقّدَم (آخرین رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور) در مورد کمیته مشترک ضدخرابکاری، به نکات مهمی اشاره نمود. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر کرده و من نیز در آینده به آن میپردازم.