خاطرات خانه زندگان و گزارش Хрущевخروشچف
همنشین بهار
پس از انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ و آغاز جنگ دوم جهانی در ۱۹۳۹، «گزارش محرمانه خروشچف»
Секретный доклад Хрущева
در کنگره بیستم حزب کمونیست شوروی از مهمترین لحظات سرنوشت ساز قرن بیستم بود.
...
کنگره مزبور ۱۴ فوریه ۱۹۵۶ افتتاح شده بود و میبایست ده روز ادامه داشته باشد. روز آخر (۲۴ فوریه ۱۹۵۶) که همه آماده رفتن میشدند خبر رسید بعد از رفتن خبرنگاران و عکاسان، نمایندگان در سالن بمانند.
نیه راسخادیتسا... بودِت زاکریتایه زاسهدانیه
«Не расходиться,... будет закрытое заседание»
کسی بیرون نره... نشست محرمانه داریم.
کمی بعد نیکیتا خروشچف اعلام نمود باید گزارش محرمانه ای را به اطلاع شما برسانم. کلمه ای از آن نباید به خارج درز کند. هیچکس یاداشت بر ندارد و فقط سراپا گوش باشید.
...
با شنیدن آن گزارش طولانی که از نیمه شب شروع شد و بیش از چهار ساعت طول کشید. نفسها در سینه حبس شده بود.
سخنان خروشچف که به جاهای حساس رسید، سکوت سنگینی سالن را گرفت. بسیاری در خود فرو رفتند و حدود ۳۰ نفر به حالت اغما افتادند. خروشچف هم حین قرائت گزارش چهار مرتبه گریست. فضای عجیبی بود.
موضوع اصلی گزارش «کیش شخصیت و پیامدهای آن» با اشاره مستقیم به عملکرد استالین بود.
کنگره بیستم بر موضعگیریهای مندرج در گزارش خروشچف صحّه گذاشت و کمیته مرکزی را موظف ساخت تا به منظور غلبه کامل بر کیش شخصیت که با مارکسیسم لنینیسم بیگانه است...تدابیر لازم را به اجرا بگذارد.
...
در آن نشست هیئتهای نمایندگی احزاب کمونیست و کارگری از ۵۵ کشور خارجی و در مجموع ۱۴۳۶ نفر حضور داشتند.
حزب توده ایران هم «احمد قاسمی»، «غلامحسین فروتن» و «رضا رادمنش»را به کنگره بیستم فرستاد. (در کنگره بیست و دوّم هم عبدالصمد کامبخش، ایرج اسکندری، رضا رادمنش، فریدون کشاورز، و رضا روستا شرکت نمودند.)
_________________
نوشدارو بعد از مرگ سهراب
کنگره بیستم پیامدهای زیادی داشت. گروهی از قربانیان تصفیههای استالینی، از اتهام خیانت مبّرا شدند که البته نوشدارویی بعد از مرگ سهراب بود. یکی از آنان «احسان اللّه خان دوستدار» دومین چهره برجسته جنبش جنگل بود.
«سولژنیتسین» کتاب معروفش «یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ» را منتشر نمود.
«تام راب اسمیت» Tom Rob Smith نویسنده انگلیسی، رُمان «گزارش محرمانه» را نوشت که از قضا داستانش در شوروی رخ میدهد، زمانی که استالین مرده و خروشچف سعی دارد تا حدودی پرده از جنایتهای او بردارد. در آن رُمان هم وقتی قربانیان به قدرت میرسند، همان کارهایی را میکنند که سر خودشان آمده به شدیدترین نحو ممکن انتقام میگیرند.
یکی از شخصیتها در جایی از داستان میگوید: «روح استالین هنوز زنده است، نه در یک شخص بلکه به شکل پراکنده در بسیار از افراد...»
انگار رُمان مزبور «گزارش محرمانه» را افشا کرده بود!
_________________
تأثیر گزارش خروشچف در جنبش کمونیستی
گزارش خروشچف در جنبش کمونیستی جهان، ایجاد تردید و تزلزل کرد و خروج جمعی و توده وار از احزاب کمونیست را در سطح بین المللی شتاب بخشید.
در بریتانیا تعداد بسیار زیادی از حزب کمونیست جدا شدند. در بین آن به اصطلاح «بریدگان» نه تنها کارگران، بلکه شماری از مورّخان و امثال «ادوارد تامپسون»، «کریستوفر هیل»، «دوروتی تامپسون» و «جان سویل» هم بودند.
پَر «گزارش محرمانه خروشچف» (+سرکوب مردم در پراگ و بوداپست و...که نظامیان و تانکهای شوروی در آن دخیل بودند)، دامن مورخ و جامعه شناس فرانسوی «ماکسیم رودنسون» را نیز گرفت. او از حزب کمونیست فرانسه برید و خط دیگری رفت. در خاطراتش با اشاره به گزارش خروشچف و عضویتش در حزب کمونیست فرانسه نوشته: «به عنوان یک جامعهشناس دین از خودم تعجب میکنم که چطور درنیافتم که وارد یک نوع دین شده بودم.»
_________________
خیلی ها با گزارش خروشچف کنار نیآمدند.
شایع بود که «ورشیلف» و «مولوتف» و «گاگانوویچ» با گزارش خروشچف کنار نیآمدند. زمامداران چین، کره شمالی و آلبانی و... هم از آن استقبال نکردند.
«چوئن لای» گفته بود موضوع اﺳﺘﺎﻟﻴﻦ و ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺑﻪ اﺻﻄﻼح «ﮔﺬر ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ ﺁﻣﻴﺰ» به احزاب ﺑﺮادر نیز ﻣﺮﺑﻮط است. رهبران ﺷﻮروﯼ ﺑﺪون ﻣﺸﻮرت ﻗﺒﻠﯽ ﺑﺎ اﺣﺰاب ﺑﺮادر، ﺧﻮد ﺳﺮاﻧﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﮔﻴﺮﯼ ﮐﺮد. اﺳﺘﺎﻟﻴﻦ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﻮرد اﻧﺘﻘﺎد ﻗﺮار ﮔﻴﺮد. وﻟﯽ نباید همه اشتباهات را به گردن او انداخت.
«بولسلاو یهروت» Bolesław Bierut رهبر حزب کمونیست لهستان یک ماه بعد از شرکت در کنگره بیستم دق کرد و مَرد.
جمعیت عظیمی در گرجستان خواستار خلع خروشچف از قدرت و احیاء خاطره همولایتیشان استالین شدند.
«ماتیاش راکوشی» دبیر حزب کمونیست مجارستان که بد و بیراه به استالین برایش سنگین بود سه چهار ماه بعد از آن گزارش، تحت فشاری که از سوی دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی وارد شد از دبیر کلی عزل شد و پی کارش رفت.
«ﻣﺎﺋﻮﺗﺴﻪدون» که معتقد بود ﺧﺪﻣﺎت اﺳﺘﺎﻟﻴﻦ ﺑﻴﺸﺘﺮ از اﺷﺘﺒﺎهات او است میگفت ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﺳﺘﺎﻟﻴﻦ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﺠﺰﻳﻪ و ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻣﺸﺨﺺ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﺁورد و ارزﻳﺎﺑﯽ همه ﺟﺎﻧﺒﻪ ﮐﺮد.
مائو به «میکویان» گفته بود رهنمود اﺻﻠﯽ و ﺧﻂ ﻣﺸﯽ دوراﻧﯽ ﮐﻪاﺳﺘﺎﻟﻴﻦ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺑﻮد ﺻﺤﻴﺢ ﺑﻮدﻩ و نمیتوان در ﺑﺮﺧﻮرد ﺑا رﻓﻴﻖ ﺧﻮد ﺷﻴﻮۀ ﺑﺮﺧﻮرد با دﺷﻤﻦ را اﺗﺨﺎذ ﮐﺮد.
در آلبانی «انورخوچه» نیز مضمون گزارش خروشچف را زیر سؤال برد و علیه آن مقاله بلندی نوشت.
در واکنش به گزارش مورد بحث در حزب توده ایران هم شکاف افتاد و «احمد قاسمی» و «عبدالحسین فروتن» و «عباس سغایی» سفره خودشان را جدا کردند.
گزارش خروشچف و پیامدهای آشکار و پنهان آن باعث شد بعدها فدائیان هم خط خودشان را از حزب توده جدا کنند.
البته آزادی زندانیان «گولاگ» کلید خورد. لهستانیها در طلب نظام کمونیستی با چهره انسانی تری برآمدند و مجارستانیها پس از تلاشهای «ایمره ناگی» برای ایجاد اصلاحات در نظام کمونیستی و تیرباران او، دیگر به مسکو اعتماد نکردند.
از سوی دیگر در یوگسلاوی «مارشال ﺗﻴﺘﻮ» و دوستانش ﺑﺎ ﺷﻌﺎر «ﻣﺒﺎرزﻩ ﻋﻠﻴﻪاﺳﺘﺎﻟﻴﻨﻴﺰم» دﻳﮑﺘﺎﺗﻮرﯼ ﭘﺮوﻟﺘﺎرﻳﺎ را زیر سؤال بردند.
گفته میشد کنگره بیستم جریانی را آغاز کرده که پایان خودکامگی شوروی را نوید میدهد.
هواداران «بین الملل ﭼﻬﺎرم» تبلیغ کردند گزارش خروشچف اگرچه بارها تروتسکی را در شمار ضد انقلابیون آورده اما پیامدهای آن بر ادعّای تروتسکی در کتاب «انقلاب خیانت شده» که سال ۱۹۳۵نوشته، صحه گذاشت.
تروتسکی در بررسی ماهیت انقلاب شوروی گفته بود: «جریانی بوروکراتیک از قدرت سربرآورده و در جهت منافعش تمامی امتیازات را ـ با حذف طبقهٔ کارگر و اعمال سیاست ترس بر آن ـ در دست خود خواهد گرفت.»
_________________
گزارش خروشچف «گردباد»ی پُر گرد و غبار
آیا گزارش محرمانه خروشچف در کنگره بیستم (فوریه ۱۹۵۶)، با وقایع اوت ۱۹۹۱رابطه داشت و سرچشمه آنچه در دوران گورباچف و یلتسین گذشت، در آن آب گل آلود ریشه داشت؟
آیا قدرت گرفتن خروشچف و همدستان او را باید نقطه عطفی در احیای سرمایه داری در شوروی تفسیر نمود؟
واقعش این است که گزارش خروشچف یک «گردباد» پُر گرد و غبار بود و درهم ﺑﺮهمی عجیبی در ﺻﻔﻮف ﺟﻨﺒﺶ ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺘﯽ ﺑﺮاﻧﮕﻴﺨت. جانشینی «دولت تمام خلقی» به جای دیکتاتوری پرولتاریا، جانشینی «حزب تمام خلقی» به جای حزب پرولتاریا و تجدید نظرطلبی (روﻳﺰﻳﻮﻧﻴﺰم) و گذار مسالمت آمیز به سوسیالیسم را بر سر زبانها انداخت.
...
در صورت جلسه رسمی کنگره بیستم آمده که گزارش در یک نشست خصوصی خوانده شد اما «سازمان سیا» (از طریق لهستان و...) به متن آن دست یافت و چهارم ژوئن ۱۹۵۶ «نیویورک تایمز» منتشر نمود. سپس «خبرگزاری یونایتدپرس» ترجمه کرد و «لوموند» انتشار داد.
گزارش خروشچف به دست امثال تیمور بختیار و شکنجه گران زندان دو زرهی هم رسید که تا توانستند جار زدند و به رخ زندانیان کشیدند.
زندانیان ابتدا آن را به سازمان سیا و دوز و کلک سرهنگ زیبایی و سرگرد سیاحتگر نسبت دادند، اما بعدها که معلوم شد گزارش مورد بحث در نشست محرمانه کنگره بیستم حزب کمونیست شوروی ارائه شده و واقعیت دارد، عبرت نویسی و ندامت طلبی اوج گرفت.
...
پنج سال پس از کنگره بیستم، گزارش محرمانه خروشچف برای رهبران کشورهای سوسیالیستی ارسال شد و در سراسر اتحاد شوروی در جلسههای حزبی قرائت گردید. اما تا سال ۱۹۸۹ (۳۳ سال بعد از آن نشست) عموم مردم به ریز سخنان خروشچف دسترسی نداشتند
_________________
سیستمهای توتالیتر با تحول پذیر بیگانه اند.
ﮔﺰارش ﺑﻴﺮوﻧﯽ ﺧﺮوﺷﭽﻒ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪ ﺑﺎ «ﮔﺰارش ﻣﺨﻔﯽ» وی ﻓﺮق داﺷﺖ و هرﮔﺰ در ﻧﮑﻮهش اﺳﺘﺎﻟﻴﻦ ﻧﺒﻮد. در گزارش بیرونی مسائلی چون از دور خارج کردن لوکوموتیوهای قدیمی، بحث در مورد لوکومتوهای دیزلی و کششی، همچنین برنامه برای حل مسائل مربوط به مزارع اشتراکی و... طرح شده بود.
آنچه نباید علنی میشد گزارش محرمانه بود که «کیش شخصیت و پیامدهای آن» را بحث میکرد و با استالین زدایی همراه بود،
سال ۱۹۶۴ که امثال برژنف و کاسیگین خروشچف را پی نخود سیاه فرستادند «کیش شخصیت» علیه خودش هم به کار برده شد.
...
تجارب تاریخی نشان داده که سیستمهای توتالیتر نمیتوانند تحول پذیر گردند. خروشچف هم که روی کار آمد سیستم توتالیتر در تمامی ابعاد و جهاتش باقی ماند. از قضا زمان خروشچف، قیام مردم مجارستان توسط ارتش شوروی سرکوب شد. او «دوبچک» شوروی نبود.
خروشچف اصلاً ربطی به مارکسیسم نداشت. «حداقل نسبت به آن روحی از مارکس، که میتوان همواره با آن همراه بود و در چالشی فکری و عملی قرار داشت که با نظم سلطهگرا، از جمله دولتی و سیستمی، سر سازگاری ندارد..»
وﻋﺪۀ ﺧﺮوشچف ﻣﺒﻨﯽ ﺑﺮ «ﻧﺸﺎن دادن ﺁﺧﺮﻳﻦ ﭘﺎپ از ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮن» ﻳﺎ به اصطلاح «قانع کننده ﺗﺮﻳﻦ» دﻟﻴﻞ ﺁﺗﺌﻴﺴﺘﯽاش که ﮔﻔﺖ: «اوﻟﻴﻦ ﻓﻀﺎﻧﻮردان ﺷﻮروی، ﺧﺪا را در ﻓﻀﺎ ﻧﺪﻳﺪﻧﺪ!»، افق دید او را نشان میدهد. او بیشتر ضدمذهبی بود تا مارکسیست.
_________________
استالینها را خروشچفها باد میکنند.
گفته شده « در کنگره بیستم وقتی خروشچف از استالین انتقاد میکرد، کسی پرسید، رفیق خروشچف شما آن زمان خودت کجا بودی؟ خروشچف به جمع نگریست و پرسید چه کسی بود؟ صدایی نیامد، مجددا پرسید چه کسی بود؟ باز هیچ صدایی در نیامد. سپس خروشچف پاسخ داد من در همان جایی بودم که تو اکنون هستی.»
شبی که خروشچف گزارش را خواند، کسی در سالن با وی سؤال و جواب نکرد. داستان فوق جعلی است اما چون زمینه عینی دارد، واقعی جلوه میکند.
...
واقعش این است که استالینها را خروشچفها باد میکنند. خروشچف و دوستانش در پیش آمدن اوضاعی که محکوم میکردند، مقصر بودند.
ژاﻧﻮﻳﻪ ١٩٣٧ در ﺗﻈﺎهرات ﻣﺴﮑﻮ، خروشچف کسانی را ﮐﻪ ﺑﻪ اﺳﺘﺎﻟﻴﻦ حمله ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ، دشمن خطاب کرد و گفت: «حمله ﺑﻪ رﻓﻴﻖ اﺳﺘﺎﻟﻴﻦ ﺑﻪﻣﻌﻨﺎی حمله ﺑﻪ ﻣﺎرﮐﺲ و اﻧﮕﻠﺲ و ﻟﻨﻴﻦ اﺳﺖ.»
در کنگره هجدهم... به دلیل اهمیت شرکتش در نابودی به اصطلاح «دشمنان خلق» در سالهای ۱۹۳۸ و ۱۹۳۹ مورد تحسین و تمجید قرار گرفت.
خروشچف در گزارش مخفیاش مدام از جنایات استالین سخن گفت اما کلمهای از قتلعام کاتین The Katyn massacre نگفت.
او نیز مانند استالین و بریا و دیگران در جریان قتلعام کاتین بود و میدانست نقش دولت شوروی در آن تردید برنمیدارد.
در سند بسیار مهم زیر مسؤول اول کا گ ب (کمیته امنیت دولتی) به خروشچف پیشنهاد از بین بردن بخشی از اوراق بازجویی و اسناد کاتین را میدهد و در نامهاش مینویسد نقشه ما مبنی بر معرفی فاشیستها به عنوان مقّصر کاتین، گرفته است و همه باور کردهاند...
«ولادیمر سوهادیف» Владимир Суходеев از کارمندان کمیته مرکزی حزب کمونیست که در مورد استالین کتاب نوشته و در نشست (۲۵ فوریه ۱۹۵۶) حضور داشته معتقد است خروشچف در مورد عملیات خارکف، بر واقعیت سرپوش گذاشت. فقط میخواست استالین را بکوبد و بس.
امثال او میگویند گزارش خروشچف دستکاری شده و در نسخه های مختلف منتشر شده است. وقتی خروشچف علیه استالین سخن گفت اصلاً کسی ابراز احساسات نکرد. همه در سکوت فرو رفته بودند. اینجور چیزها بعداً اضافه شده است.
...
هواداران استالین گفته اند ﺧﺮوﺷﭽﻒ مأموریت داشت و گماشته امپریالیستها بود. میخواست ﻣﺎهیت ﺣﺰب ﻃﺒﻘﻪى ﮐﺎرﮔﺮ و دﻳﮑﺘﺎﺗﻮری ﭘﺮوﻟﺘﺎرﻳﺎ را زﻳﺮ ﺳﺌﻮال ببرد و ﺑﺮد. استالین هم مثل لنین یا مارکس و انگلس از چاپلوسی بیزار بود و از او دو نامه در همین رابطه موجود است. او هم نمیخواست کسی مدحش کند...
در اجلاس ۱۶ اکتبر ۱۹۵۲ در پاسخ به مولوتف که از او ( از استالین) به عنوان معلم خود یاد کرد به مولوتف توپید و گفت مزخرف نگو، معلم همه لنین است و بس.
خروشچف که پیشتر دنبال استالین راه میافتاد و هورا میکشید حالا که او زنده نیست، «کیش ﺷﺨﺼﻴﺖ» اﺳﺘﺎﻟﻴﻦ را ﻋـَﻠـَﻢﮐﺮده ﺗﺎ روﻳﺰﻳﻮﻧﻴﺴﻢ را وارد ﮐﻨﺪ، اﺳﺘﺎﻟﻴﻦ را میکوبد ﺗﺎ دﻳﮑﺘﺎﺗﻮری ﭘﺮوﻟﺘﺎرﻳﺎ را ﺑﮑﻮﺑﺪ و اﻧﺘﺮﻧﺎﺳﻴﻮﻧﺎﻟﻴﺴﻢ ﭘﺮوﻟﺘﺮی را ﺑﻪ ﻧﻮﮐﺮﻣﻨﺸﯽ ﺑﺪل ﮔﺮداﻧﺪ.
او برای تحقق افکار ضد مارکسیستی و ضد سوسیالیستی خود لازم میدید قبل از هر چیز استالین را از اعتبار بیندازد و تصویر او را که وقتی درگذشت بیشتر مردم روسیه (از جمله خود خروشچف) میگریستند، سیاه کند.
...
خروشچف بد را بدتر میبیند. برای مثال چه بسا پیشنهاد استالین پس از کنگره نوزدهم مبنی بر انتحاب ۲۵ نفر برای عضویت هیئت رئیسه کمیته مرکزی، برای جانشین کردن نیروهای جوانتر بود. بخصوص که استالین در آغاز گفت بالاخره ما میمیریم و پیر میشویم. باید نیروهای جوانتر به عضویت هیئت رئیسه درآیند. چه بسا پیشنهاد وی برای جانشین کردن نیروهای جوانتر بود نه آنطور که خروشچف گفت برای دَک کردن اعضای قدیمی و جانشین کردن افراد بیتجربهای بود که از او تملق بگویند.
نمیتوان به آمار و ارقامی که میدهد اعتماد کرد. در مورد «وصیتنامه لنین» هم که در گزارش آمده، ﮐﻨﮕﺮﻩ ﺳﻴﺰدهم در مورد آن صحبت کرده (...) و ابهاماتی در این رابطه وجود دارد..
...
خروشچف در کتگرهٔ بیستم حزب کمونست شوروی ۲۷۸ بار نام استالین را برد و اصطلاح «کولت لیچناستی» (کیش شخصیت) را بیش از جهل مرتبه (با گوشه زدن به استالین) تکرار نمود.
«ﮐﻴﺶ ﺷﺨﺼﻴﺖ» ﻣﺤﺼﻮل ﺑﻮروﮐﺮاﺳﯽ ﺑﻮد نه اﺳﺘﺎﻟﻴﻦ. بورکراسی و نظام پوسیدهای ﮐﻪ از دوران ﮔﺬشته ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟﻪى ﻣﺼﻴﺒﺘﯽ در جاﻣﻌﻪى ﻋﻘﺐ ﻣﺎندﻩى روﺳﻴﻪ ﺑﻪ ارث رﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮد.
ﻋﻠﻞ ﺑﺮوز اﻳﻦ ﻳﺎ ﺁن ﺧﺼﻮصیات اﺳﺘﺎﻟﻴﻦ را نباید از وﻳﮋﮔﯽ ﺷﺮاﻳﻂ ﺗﺎرﻳﺨﯽ ﻣﺸﺨﺺ جدا کرد و صرفاً ﻣﺤﺼﻮل «ارادﻩى ﺷﺨﺼﯽ» و «ﺧﺼﻮصیات اﺧﻼﻗﯽ» وی جلوه داد و ﺗﺎرﻳﺦ را ﺑﺮ اﺳﺎس «ارادﻩى ﺷﺨﺼﯽ» اﻓﺮاد تحلیل نمود.
_________________
گزارش محرمانه خروشچف در وب فارسی
در «خاطرات خانه زندگان» که تا کنون بیست قسمت آنرا همراه با ویدیو ارائه دادهام، علاوه بر زندان «قصر» و «کمیته مشترک» و...به زندان لشکر دو زرهی و باغشاه و دژبان و قزل قلعه، و به بگیر و ببندهای بعد از کودتا پرداختم.
وقتی از تیرباران افسران تودهای (منوچهر مختاری گلپایگانی، عزت الله سیامک، محمد علی مبشری...) و اسارت امثال ثمین باغچهبان و مرتضی راوندی و شاهرخ مسکوب و... تعریف میکردم، دو واقعه مهم که به زندانیان سیاسی آن دوران مربوط میشود جلب نظرم کرد.
اوّل: حضور تانکها و نیروی نظامی ارتش شوروی زمان خروشچف (سال ۱۹۵۶) در بوداپست (مجارستان) که بسیار ناخوشایند بود و زندانیان شریف ایران را به شدت آزرد.
دوم: گزارش محرمانه خروشچف
این گزارش سرّی که در دوران تیمور بختیار، شکنجه گران جار میزدند و توی بوق میگذاشتند، زندانیان زیادی را از «راه» به در کرد.
چون در وب فارسی (جز یکی دو جمله از) گزارش محرمانه خروشچف ثبت نشده من مثل کسانی که کلاس اکابر میروند شب و روز روی آن کار کردم و از هرکه و هر جا دستم میرسید کمک گرفتم و اکنون همه آن که حدود ۲۳۰۰۰ کلمه است آماده شده و ارائه خواهم داد.
این گزارش، به نوعی ادامه خاطرات خانه زندگان است. به آن به آن ربط دارد و شما را به تأمل در آن دعوت میکنم.
نمیتوان از سالهای ۱۳۳۵-۳۶و زندانیان سیاسی آن دوران که در قزل قلعه و لشکر دو زرهی بودند سخن گفت و به گزارش محرمانه (کنگره بیستم) اشاره نکرد. آن گزارش ققط به شوروی (سابق) مربوط نیست.
_________________
مضمون گزارش خروشچف «بت شکنی» است.
خروشچف اواخر عمرش وقتی مثل یک پرانتز بسته میشد، نوشت:
«دستان من به خون آلوده بودند. من همهٔ آنچه را انجام دادم که دیگران نیز انجام میدادند.. اما حتی همین امروز اگر قرار باشد به آن جایگاه برای سخنرانی جهت گزارش در بارهٔ استالین بروم دوباره همان سخنان را بر زبان خواهم آورد. باید بالاخره روزی میرسید تا همهٔ اینها پشت سر گذارده میشد.»
...
با گزارش خروشچف میتوان تاحدودی به انقلاب اکتبر و دوران لنین و استالین پی برد اما آنچه در سخنان مهم وی اهمیّت دارد این نیست. کیش شخصیت культ личности و خودخدابینی است و از این نظر، ما که با بُت های رنگارنگ روبرو شده ایم، از توجه به آن بی نیاز نیستیم.
نیت من نیز از پرداختن به گزارش خروشچف، «استالین» ی که رفته است، نیست. «استالینها»یی است که آمدهاند.
...
مضمون گزارش خروشچف «بت شکنی» است و برای شکستن بُتها تبَر کافی نیست!
ابتدا باید کیش شخصیت را بشناسیم و ببینیم چگونه خودخدابینی و کبر و غرور شکل میگیرد و لباس مقاومت و انقلاب و «فروتنی» میپوشد. شکستن بتهایی که بوی گند نمرود میدهند، نیایش است. نیایشی ابراهیمی و اهورایی.