نمی توان بر پرسش و نقد، دهنه زد. (آقای کروبی و قتلعام سال ۶۷)
همنشین بهار
سرتاسر دشت خاوران خاری نیست
کش با من و روزگار من کاری نیست
در دوران پر فراز ونشیب حکومت جمهوری اسلامی آشیخ مهدی کروبی در حلقه مسئولین درجه اول کشور بود. خیلی خرش میرفت و آیه الله خمینی (از جمله به خاطر پدر خوب و خوشنامش شیخ احمد کروبی) روی او حساب میکرد.
وی با «حاج احمد آقا» هم، خیلی ندار بود و باهم چفت بودند.
آشیخ مهدی، رازهای بسیار در چنته دارد. از پیش از انقلاب و بی عملی و عافیت نشینی امثال موسوی اردبیلی تا سستی و ضعف برخی از هم لباسیهایش در زندانهای شاه مقابل رسولی و عضدی. از همدلی و همدمی با امثال بادامچیان و لاجوردی و نعیم آبادی تا بند یک زندان اوین که ساواک (به دنبال حوادث سال ۵۴ و کشته شدن مجید شریفواقفی و...)، به قرارگاه عملیاتی مبدل کرد تا فاتجه مبارزین و مجاهدین را بخواند...
از تسلیم شدن به وسوسه خناسان تا سپاس سپاس اعلیحضرتا در ۱۵ بهمن ۱۳۵۵(همراه با انواری و عسکراولادی و قدرت الله آقا علیخانی... ) از اکتبر سال ۱۹۸۰ و هتل ریتز پاریس تا اولین باری که که از فتوای هولناک اسیرکشی در سال ۶۷ باخبر شد و ماتش برد...
هرچند طرف مقابل، پشت سرش صفحه میگذارد و دستش میاندازد و او را «لُر گیج» مینامد، آشیخ مهدی ما آنچنان هم که تصور میشود ساده نیست. او خیلی ها را برده لب جوی آب و تشنه برگرداندهاست !
در مذاکرات پنهانی جمهوری اسلامی با هیئتی از سوی ریگان به سرپرستی «جرج واکر بوش» (که به چگونگی و زمان آزادی دیپلمات های به گروگان گرفته شده سفارت ایالات متحده در ایران انجامید)، مهدی کروبی سرپرست هیئت و همه کاره بود.
البته ایشان هنوز از گفتگوهای سرّی که منجر به آزادی گروگانها شد پرده برنداشته و مشخص نکردهاند در ۱۸ اکتبر ۱۹٨۰ در هتل ریتز پاریس چه گذشت و قضیه هواپیمای آرژانتینی که در اجاره دولت آمریکا و اسرائیل بود و در هیجدهم جولای ۱۹٨۱ اسلحه برای آخوندها میبُرد، چه بود و چه بده و بستان هایی باعث تأخیر در آزادی گروگانهای آمریکایی شد تا ریگان با «اکتبر سورپرایز» (شگفتی اکتبر)، دُوُر بردارد...
اینکه هنوز آقای کروبی صف مردم را ترک نکرده و مرعوب جباران نشده، بسیار قابل احترام است اما، دلیل نمیشود بر هر کژی صحه بگذاریم. حتی اگر مقاومت و ایستادگی در برابر ستمگران با انگیزه پاک دفاع از حقیقت هم همراه باشد نمیتواند بر پرسش و نقد، دهنه زند.
شیره مالیدن بر سر خلایق هرگز جواب ندارد.
آقای کروبی که پیش تر، «آخوند حسینعلی نیری» قاتل هزاران جوان رعنا در قتلعام سال ۶۷ را به عنوان «فردی وارسته و قاطع» ستوده و در خانه نشین کردن آیه الله منتظری و ظلمی که بر او رفت، خودشیرنی بسیار کرده و سال ۶۸ در اخراج نماینده کرج از مجلس (عبدالمجید شرع پسند که سه برادرش در شمار جانباختگان بودند)، سنگ تمام گذاشته و بدین ترتیب میخ ستم را کوبیدهاست...
آقای کروبی که بازجویان سابق و امثال «هادی غفاری» هنوز برایش خیلی عزیز هستند، او که وقتی تیغش میبُرید اجازه نداد قانون اصلاح مطبوعات در مجلس مطرح شود ــ اخیراً همانند مریدان استالین که سالیان دراز جنایت کاتین و کشتار افسران و روشنفکران لهستانی را به دشمن نسبت داده و پرده پوشی میکردند، پا روی حقیقت گذاشته و در روز روشن نقش آیهالله خمینی باعث و بانی قتلعام سال ۶۷ را انکار میکند. غافل از آنکه طشت رسوایی آن فتوای هولناک بر زمین افتاده و شیره مالیدن بر سر خلایق جواب ندارد.
ایشان در نامه به جناب مستطاب حجت الاسلام آقای موسوی اردبیلی - دامت افاضاته که «خرده گیرد در سخن بر بایزید ــ ننگ دارد از درون او یزید» ــ
نوشته اند:
«دادستان محترم تهران... اعلام میکند که چرا آقای موسوی در آن زمان به اعدامهایی که با حکم حضرت امام صورت گرفت اعتراض نکردند. ایشان (دادستان تهران) همان حرفی را میزند که دشمن میگوید. تاکنون کسی در این باره این گونه حرف نزدهاست، چرا که تاکنون هیچگاه ریز آن قضایا بررسی نشده و چرایی آن مشخص نیست و هنوز ماجرا در ابهام قرار دارد و معلوم نیست که تا چه اندازه امام در این ماجرا دخالت داشتهاند.»
بسیار خوب آقای کروبی، مگر شما برای کسی که پای خودش در آن قتلعام هولناک تا قیامت گیر است، ننوشته اید:
«ماجرا در ابهام قرار دارد و معلوم نیست که تا چه اندازه امام در این ماجرا دخالت داشته اند».
بسم الله، شما که در نامه به به موسسه تنظیم و نشر آثار آیهالله خمینی می نویسید: «نه تنها آرا و اندیشه سیاسی امام، بلکه جایگاه مرجعیت و علمی ایشان با اغراض و اهداف خاص سیاسی مورد تعرض قرار گرفته» ــ بفرمائید خودتان جلو بیافتید و ته و توی قضیه را درآورید تا کسی کشتار پاکترین جوانان ایران زمین را پای ایشان ننویسد !!
این بی خبری که بارش بسیار سنگین تر است.
آشیخ مهدی خودش را به آن راه میزند.
آن چه مهدی کروبی به «دشمن» نسبت میدهد، سخن آیت الله منتظری است و توسط ایشان و با اسنادی معتبر و غیرقابل انکار آشکار شدهاست.
آیا آقای کروبی خاطرات آیه الله منتظری را ندیده و از وجود ان فتوای هولناک بی خبر است؟ نکند آن کشتارنامه را اَجّنه نوشته است؟
آقای کروبی میتواند از دوست نازنین خودشان حسینعلی نیری (یا مصطفی محمدی و مرتضی اشراقی) سئوال کند. حجت الاسلام علی مبشری هم در جریان است. برای آنان توضیحات موسوی اردبیلی و احمد خمینی کافی نبود و تا از صحت فرمان امامشان مطمئن نشدند حاضر نبودند تکلیف زندانیان را یکسره کنند ! پشت شان گرم بود که با خیال راحت فرمان قتل میدادند و زندانیان دسته دسته بر دار میرفتند.
فراموش نکنیم که هیچکس نمیداند کی و کجا خواهد افتاد. مَا تَدْری نَفْسٌ بأَی أَرْضٍ تَمُوتُ
شیره مالیدن بر سر مردم عاقبت خوشی ندارد.
واقعش این است که آشیخ مهدی خودش را به آن راه میزند. او نه تنها اعتراضی به آن اسیرکشی غیرانسانی نداشت بلکه همراه با آخوند مهدی جمارانی و سید حمید روحانی معرکه هم گرفت و به آیه الله منتظری توپید:
«آنگاه كه خبردار شدید كه مشتی منافق و محارب را طبق موازین قضائی محاكمه و اعدام كرده اند، به نامه نگاری دست زدید و در دیدار با برخی از مقامات قضائی این كار را جنایت خواندید و آنانرا جانی نامیدید؟»
آیا آقای کروبی مطلع است که ترور احمد کسروی تبریزی، تاریخنویس، زبانشناس و پژوهشگر برجستهٔ ایرانی، نویسنده دو کتاب تاریخ مشروطهٔ ایران و تاریخ هجدهسالهٔ آذربایجان که از مهمترین آثار مربوط به تاریخ جنبش مشروطهخواهی ایران است و هنوز به آنها استناد میشود ــ به اولین نامه آیهالله خمینی در سال ۱۳۲۳ ارتباط دارد؟ چه کسی و چه کسانی به جای آنکه کلمه را با کلمه پاسخ دهند، به دشنه متوسل شدند؟ آیا قاتل احمد کسروی تنها سید علیمحمد امامی و سید حسین امامی و نه نفر دیگر از فداییان اسلام بود؟
***
نامه مهم سید جمال الدین اسدآبادی برای آیه الله میرزای شیرازی ... نامه های آخوند خراسانی...نامه ای که آیه الله خمینی در سال ۱۳۲۳ شمسی خطاب به عموم علما نوشته است...، نشان میدهد که در گذشته ها نامه نگاری برای علما و مراجع تقلید برای کشاندن آنان به صحنه، مرسوم بوده که البته در بیشتر موارد جواب نداشته است. گاهی به در گفته میشده تا دیوار بشنود ! ظاهراً نامه به علما نوشته میشده اما مخاطبینش دیگران بوده اند.
سید جمال الدین اسدآبادی گفته است:
ای کاش من تمام تخم افکار خود را در مزرعه ی مستعد افکار ملت کاشته بودم ... من اشتباه کردم که به علمای دین دل بستم. محمد عبده نیز که برای پادشاهان نامه مینوشت اشتباه کرد. میبایستی به مردم روی آوریم. (نقل به مضمون. تاریخ بیداری ایرانیان. ناظم الاسلام کرمانی)
***
آیا آشیخ مهدی خواسته برای مردم میلیونی بی خبر، شبهه ایجاد کند و پای آیه الله خمینی را رندانه وسط بکشد و بگویذ «ماهی از سر گَنده گردد نی ز دُم»؟
آیا قصد او این بوده که اردبیلی را سر این مسئله (قتلعام سال ۶۷) به موضعگیری و حرف زدن وادارد؟
مرزبندی با گذشته آلوده به ستم، اولین قدمش افشای قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ و پوزش از آن رفتار چندش آور در رابطه با آیهالله منتظری است.
آیا توسل به سردسته قاتلان که سالها بالاترین مسئولیت قضائی را عهدهدار بود و آن جنایت را توجیه میکرد و خودش از مهره های اصلی قتلعام سال ۶۷ است، دادن گوشت به دست گربه و توهین به شعور مردم ایران نیست؟
سرتاسر خاک خاوران سنگی نیست
کز خون دل و دیده بر آن رنگی نیست
در هیچ زمین و هیچ فرسنگی نیست
کز دست غمت نشسته دلتنگی نیست
یکی از اعضای هیئت مرگ، نماینده دولت موسوی بود.
چشم باز و گوش باز و این عمی
حیرتم از چشمبندی خدا
به قول علی بن ابیطالب: فَیا عَجَباً! عَجَباًـ...
مگر یکی از اعضای هیئت سه نفرهای که فرمان این کشتارها را صادر کرد نماینده وزارت اطلاعات تحت فرمان میرحسین موسوی نبود؟
زمینه چینی مهدی کروبی برای َدک کردن عبدالمجید شرع پسند
عبدالمجید شرع پسند نمایندۀ دورۀ دوم و سوم مردم کرج درمجلس شورای اسلامی درتاریخ یکشنبه ۱۱ تیرماه ۱۳۶۸ در آستانۀ چهلمین روز درگذشت آیهالله خمینی ضمن ایراد نطق کوتاهی و اعلام دلایلی از جمله : «عدم وجود امنیت و نگرانی شدید از آیندۀ سیاسی کشور، حضور تشریفاتی و سطحی مردم به جای مشارکت عمیق و مؤثر آنان، وجود تورم وگرانی و تبعیض های ناروا درجامعه، تکاثر و تداول قدرت در دست عده ای معدود، و نداشتن انگیزه و رغبت برای ادامۀ فعالیت به علت عدم تحقق حکومت عدل علوی در جامعه و... » ــ استعفای خود رامستقیماً به رئیس مجلس تقدیم نمود. نطق شرع پسند با واکنشهای بسیار تندی ازسوی نمایندگان بخصوص قشر تندرو رو برو شد واز جمله درجلسۀ علنی سه شنبه ۱۳ / ۴ / ۱۳۶۸ مهدی کروبی نایب رئیس وقت مجلس گرچه نوبتی برای بیان نطق قبل از دستور نداشت لیکن بیش از ۲۰ دقیقه سخنرانی نموده و طی نطق خود شرع پسند را شایستۀ نمایندگی ندانسته و خواستار اخراج او از مجلس شد و از نمایندگان درخواست نمود کسی برای حضور وی درمجلس شفاعت ننماید. با نطق کروبی نماینگان احساساتی شده و با سردادن شعار « مرگ بر منافق... مرگ بر منافق » شرع پسند را وادار به خروج از صحنۀ مجلس نمودند و وی نیز درنگ را بیش از این جایز ندانسته و از مجلس خارج شد و دیگر هرگز بازنگشت. با آتش تهیه ای که کروبی ریخت، نمایندگان اورا منافق خطاب نموده و شیخ صادق خلخالی وی را از رجوی خائن تر برشمرد و سید عبدالصاحب طاهری موسوی نمایندۀ مردم سوسنگرد و شادگان، از وزارت اطلاعات خواست ریشۀ مسأله را مورد یررسی قرار دهد.
نمایندگان بعضاً نطق وی را بدتر از موارد مطرح شده در رادیو اسرائیل دانسته و در نامه ای که بر علیه شرع پسند صادر نمودند او را پسر نوح، مفسد و محارب خطاب کرده و معزول از نمایندگی دانستند. درروز ۱۸ تیر ماه ۱۳۶۸ که قبول استعفای شرع پسند در اولین دستور مجلس قرار داشت قاری قرآن که طبق آئین نامه باید در آغاز هر جلسه آیاتی از قرآن کریم را تلاوت نماید آیات ۵۸ تا ۶۱ سورۀ نساء را قرائت کرد:
یاأَیهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولی الْأَمْر منْكُمْ...که از آن استفاده میشود:
« شرع پسند چون اهلیت ندارد باید نمایندگی که امانتی نزد وی محسوب میشود را به اهلش واگذار کند » وهمچنین دراین آیات تعابیری از قبیل ضلالت و گمراهی توسط شیطان و کفرو نفاق نیز آمدهاست.
به هرحال روز یکشنبه ۱۸ تیرماه۱۳۶۸ با ۱۹۱ رأی موافق از ۱۹۷ رأی مستقیم نمایندگان ازهردوجناح راست و چپ مجلس شورای اسلامی مستعفی شناخته شد و راه برای بازداشت بدون دردسر شرع پسند از سوی دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی کشور بازگردید و دیگر کسی شرع پسند که جوانی فعال و بانشاط بود را در مجامع عمومی ندید که ندید.
اگر هیچکس نداند خدای صبور و غیور میداند.
نمیدانم شما انقلاب بزرگ ضدسلطنتی را به یاد دارید یا آنزمان اصلا به دنیا نیامده بودید.
من از کسانیکه پیش از انقلاب را به خاطر دارند، میپرسم آیا آنزمان نامی از موسوی اردبیلی شنیده بودید؟ اصلا ایشان را میشناختید؟
زمانیکه رضائی ها، شعاعیان ها و احمدزاده های دلیر درخاک و خون میغلطیدند و کنسرسیوم غارتگر نفت بیداد می کرد و فلسطین و و یتنام در خون و آتش بود و شکنجهگرانی چون ساقی و حسینی خدا را هم بنده نبودند، مسئله اصلی امثال موسوی اردبیلی جشنهای عُمرکشان و قلع و قمع بهائیان بود و پشت دارالتبلیغ و دارالترویج به مسائل مستحدثه ای ! چون چگونه در قطبین که شش ماه شب و روز است نماز بخوانیم مشغول بودند و به تکفیر امثال دکتر شریعتی که ساواک دربدر دنبالشان بودند، دل خوش داشتند .
وقتی صدای شکنجه آزادیخواهان در کمیته مشترک به اصطلاح ضدخرابکاری به آسمان میرفت آقای اردبیلی در مجله مکتب اسلام مقالات بی محتوایی در مورد قرآن و طوفان نوح مینوشت و خیلی پیشتر در زمان دکتر محمد مصدق در شمار طلابی بود که هنری جز هیستری ضد کمونیستی نداشتند. متاسفانه آنچه نوشتم تهمت یا افترا نیست.
در داستان کنگره جهانی پیمان صلح در زمان نخست وزیری دکتر مصدق، طلاب فاضلی چون آقای اردبیلی کشف میکنند که سرنخ ماجرا در دست کمونیستها است و چون آسمان به زمین آمده ! کافه را بهم می ریزند و داد و هوار راه میاندازند.
دکتر مصدق برای بررسی و آرام کردن اوضاع، نماینده ای نزد آیه الله بروجردی میفرستد و خواهش می کند غائله بخوابد. موسوی اردبیلی که در این جریان یکی از دست اندرکاران و گردانندگان مبارزه طلاب بود، برای مردم سخنرانی کرده و پیام آیت الله بروجردی را به مردم ابلاغ میکند.
البته ناگفته نماند ایشان گاه گداری هم در منبر به نفع اعراب و مسلمین موضع گیری میفرمایند !
و با تالیف کتاب جمال ابهی در رد بهائیت مبارزه را به حد اعلی میرسانند و بعدها هم در مؤسسه خیریه مکتب امیرالمؤمنین و دارالعلم مفید، به اسلام و مسلمین خیر میرسانند.
متاسفانه تألیفات آقای اردبیلی، آش دهن سوزی نیست و پیش تر، کتبی چون لمعتین و...به آن نوک زدهاست:
فقه القضاء ، فقه الحدود والتعزیرات، فقه الدیات ،فقه القصاص ، فقه الشرکة والتأمین ، فقه المضاربة، فقه الشهادات، حاشیه بر خیارات مکاسب، الرسائل الفقهیة (مشتمل بر بحثهای: ربا، تلقیح مصنوعی، ذبیحه اهل کتاب،...)، رساله عملیه ، مناسک حج ، نهج الرشاد (رساله عملیه به زبان عربی)، استفتاآت ...
همانطور که میدانیم و آقای کروبی هم میدانند و خواجه حافظ شیرازی هم با خبر است آقای اردبیلی که لابد مشمول نامه دکتر عبدالکریم سروش و در شمار «شهسوارانعرصه دین و دانش» هستند، بعد از مدرسه ملا ابراهیم در اردبیل و کسب فیض در نجف و قم ،به منظور جبران خلأ فرهنگى اقدام به برپایى مجالس وعظ و خطابه و سخنرانى در شهرستان اردبیل و مناطق اطراف نمودند تا اینکه انقلاب شد وبه عضویت در شورای انقلاب، مجلس خبرگان قانون اساسی، دادستانی کل کشور، ریاست دیوان عالی کشور و شورای عالی قضائی، و به بالاترین مسئولیت قضائی در نظام اسلامی رسیدند.
اگر هیچکس نداند خدای صبور و غیور میداند که آقای اردبیلی در قتلعام زندانیان در سال ۶۷ آتش بیار معرکه بودند. بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ آدمی خودش بهتر می داند چند مَرده حلاج است. خودش را خوب می شناسد حتی اگر توجیه کند.) در حالیکه حکم کشتار زندانیان و سئوالات موسوی اردبیلی در مورد چگونه کشتن زندانیان، حّی و حاضر است. جالا آقای کروبی به ایشان متوسل شده و میفرمایند: معلوم نیست تا چه اندازه امام در این ماجرا دخالت داشتهاند !
آقای اردبیلی فرموده اند:
دعاگویان را تمکین از مقام سلطنت وظیفه ی شرعی و تکلیف دینی است.
(نامه سران مهاجران به قم- از جمله شیخ فضل الله- به مظفرالدین شاه محمد ترکمان، رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات، ... و روزنامه ی شیخ فضل الله نوری، تهران، رسا، ۱۳۶۲، ج۱، ص ۱۳۲۰)
نامه روحانی، كروبی و جمارانی به آیهالله منتظری / ۲۹/ بهمن/۱۳۶۷
نامه مهدی کروبی به حاج سید عبدالکریم موسوی اردبیلی
اولین نامه آیه الله خمینی به علما / ۱۵ اردیبهشت ۱۳۲۳
متن نامه خمینی در ارتباط با اعدام منافقین سرموضع در زندانها (خاطرات آیتالله منتظری صفحه ۶۲۴
ذیل متن نامه خمینی در ارتباط با اعدام منافقین سرموضع در زندانها (خاطرات آیتالله منتظری صفحه ۶۲۵
همنشین بهار
منبع:پژواک ایران