سخنرانی استالین ۱۱ دسامبر ۱۹۳۷ Речь Сталина
همنشین بهار
هیچ جبّاری بدون کسانی که او را عَلم میکنند و به او ایمان میآورند موضّوعیت نمییابد. با وجود هر فردی که آماده پیروی و اطاعت ازنظام جبارّیت باشد، یک سنگ از مفروضات و مقدمّات روان شناسانه بنای چنین رژیمی نیز فراهم شده است.
نقد و تحلیل جبّاریت (Zur Analyse der Tyrannis )، مانس اشپربر
سخنرانی با اهمیّت استالین که مدّتها از آثار وی حذف شده بود و در ایران هم شناخته شده نیست، درسهای قابل تأمّلی دارد.
اگرچه خود او و کسانیکه ۱۱ دسامبر ۱۹۳۷ در «بالشوی تئاتر مسکو» Большом театре کف و دَف میزدند دستشان از دنیا کوتاه شده است، امّا با توجه به زمان سخنرانی، مضمون و جوهر حرفهای استالین، عبرت انگیز است. بخصوص برای ما که با شب یلدای ستم و جبارّیت روبرو هستیم (و بعدها هم، خواهیم بود.)
.............................
حقیقت نباید در بند این پرسش باشد که به نفع کیست.
نه تنها جنایاتی چون کاتین Katyn زیر سر استالین و مریدانش بود، جزمیّت فلسفه حزبی و رواج فرهنگ چاپلوسی نیز، در زمان او رنج و شکنج آزادیخواهان را بر باد داد، منتقد را مخالف و مخالف را دشمن خلقВраг народа (وِراگ نارُودا) جلوه داد و با محاکمات نمایشی و مخوف مسکو، تزار و تزارها را روسپید کرد.
جزمیّت فلسفه حزبی و فرهنگ چاپلوسی، مثل یک بیماری مُسری، به امثال خروشچف هم، سرایت نمود. همان «خروشچف»ی که در مخفی نگاه داشتن جنایت کاتین با «بریا» و پلیس مخفی شوروی رویهم ریخت و خودش بیش از دیگران پیش استالین دولّا و راست شد و او را باد کرد، (همان خروشچف)، نام استالین را از کتب درسی حذف نمود و استالینگراد را هم ولگاگراد نامید.
.............................
هرکه خر شد پالونش و هرکه در شد دالونش میشویم.
به وجود آوردن محیطی که کسی جرأت ابراز مخالفت با نظرات آقابالاسر را نداشت و حتی انقلابیون صدیّق هم در لاک خود فرو میرفتند، فقط زیر سر استالین (که خدمات زیادی هم کرده است) نبود.
«هیچ جبّاری بدون کسانی که او را عَلَم میکنند و به او ایمان میآورند موضّوعیت نمییابد.»
دیوار خودکامگی را مداّحان بیصفتی که هر طرف باد میآمد هیشون میکردند و به هر سازی میرقصندند، بالا بردند. کسانی که معتقد بودند «هرکه خر شد پالونش و هرکه در شد دالونش» میشویم.
جزمیّت فلسفه حزبی و فرهنگ چاپلوسی (جبر جّو)، جمع چاپلوسان را بر سر نویسندگان آزاده ریخت و امثال «بوریس باسترناک» و «الکساندر اوستاپوویچ آودینکو»، «اوسیپ ماندلشتام»، «میخائیل بولگاکف»، «پلاتونوف» و «یوگنی آلکساندروویچ یفتوشنکو» و خیلی های دیگر را به توبه و کرنش و گزارش نویسی واداشت.
.............................
انقلابیون شریف وادار میشدند خودشان را طعمه نازیها معرفی کنند.
بعد از تیرباران امثال «گریگوری زینه ویف» و «لو کامنف»، زمانی که کم کم «آردان مارکیزوف» و «لو شوبنیکوف» و «نیکلای بوخارین» و «آلکسی ایوانویج ریکوف» و «ژنرال میخائیل توخاچفسکی»... هم ، «آر پی جی» میخوردند و زیر تیغ میرفتند، در دورانی که شریفترین کمونیستها وادار میشدند خودشان را ضدانقلابی، نفوذی دشمن، پادوی فاشیسم و طعمه نازیها معرفی کنند، رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی با کارچاقکنی و خوش آمدگویی «نیکیتا سرگهویج خروشچف» رئیس سازمان حزبی پایتخت، در بالشوی تئاتر مسکو خط و نشان کشید. (۱۱ دسامبر ۱۹۳۷)
سه سال پیش از آنکه پلیس مخفی استالین، با تبر به جان تروتسکی بیافتد.
............................
شما میتوانید با خیال راحت روی رفیق استالین حساب کنید.
رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی گفت انتخابات آزاد و واقعا دموکراتیک تنها میتواند در یک سیستم سوسیالیستی انجام شود و انتخابات در شوروی واقعا آزاد و واقعا دموکراتیک است و هیچ سابقه ای در تاریخ بشر ندارد...
شما میتوانید با خیال راحت روی رفیق استالین حساب کنید. رفیق استالین میتواند وظیفه خودش را نسبت به طبقه کارگر، دهقانان و روشنفکران به انجام رساند...
استالین در پایان صحبتش برای تصفیه های تازه نیز «آتش تهیه» ریخت و به نقل از «نیکلای واسیلویچ گوگول» Никола́й Васи́льевич Го́голь نویسندهٔ بزرگ روس گفت:
آدمهایی هستند که مشخص نیست کیستند و چکار میکنند. هیچ جوریشان معلوم نیست.
ни в городе Богдан, ни в селе Селифан نیو گُورادِه باگدان. نیو سِله سِلیفان
(نه زنگی زنگی اند نه رومی رومی)
بعد اضافه نمود در هر خانواده ای بالاخره کسی پیدا میشه که با بقیه جور نیست. (در هر خانواده ای) هم گوسفند سفید هست، هم گوسفند سیاه. خلاصه، (در هر جمعی)، وصله ناجوری پیدا میشه. «سیم یا نی بزوروُدا» семья не без урода
............................
کاک لنین (مثل لنین)
استالین که در اواخر صحبتش چند بار تعبیر «کاک لنین» (شبیه لنین) را تکرار نمود، با مایه گذاری از لنین که باید چون او بی باک در میدان نبرد و بی رحم نسبت به دشمنان مردم بود و نباید از چیزی و کسی هراسید و باید چون او در تصمیمات سخت و پیچیده همه جوانب امور را در نظر گرفت و عاشق مردم بود، در واقع عملکرد خودش را با روش و منش لنین این همانی میکرد و به زبان بیزبانی میگفت تیرباران امثال گریگوری زبه نیوف و کامنف و... همه «لنینآنه» است و از سر عشق به مردم صورت گرفته و همه جوانب کار توجه شده است.
(سخنرانی ۲۵ دقیقه ای استالین حدوذ ۳۰ مرتبه با کف زدنهای طولانی، همراه شد.)
***
شمار نامعلومی از حضّار کف زننده، بعدها (در جنگ و در تصفیه ها) سر به نیست شدند و یا چون «نیکلای یژوف» تیرباران گشتند. خروشچف نیز که در آغاز شَغب بپا کرد و با های و هوی و هورا و مورا، به استالین خیرمقدم گفت، بعدها حتی از جسد بیجان وی که عمری را در تبعید و زندان و مبارزه گذرانده بود، نگذشت. شرم و حیا را قورت داد و او را گور به گور کرد و جباّر دوران خواند.
***
http://www.youtube.com/watch?v=hDtQFxnw22I
پانویس
طالبان نفت و دلار
نقد امثال استالین وقتی بیجا و پوچ نیست که بیشتر و پیشتر، مدعّیان صاحب اختیاری جهان را که به نام جهانی کردن اقتصاد، جهانی را به جنگ و جنایت کشیده اند زیر سئوال برده باشیم و علاوه بر مرزبندی با طالبان نفت و دلار، با استبداد زیر پرده دین و قاتلین زندانیان سیاسی هم زاویه و فاصله داشته، فراموش نکنیم کسانیکه عمری را در مبارزه با امثال تزار سپری کردند، حتی وقتی به قهقرا می روند با دشمنان عدالت اجتماعی که جنگ افروزی و اشغالگری شیوه آنها است، قایل مقایسه نبوده و نیستند.
.............................
توجیه جنایت، جفا به حقیقت است.
دیدگاه من در مورد انسان و تاریخ و وجود، ماتریالیستی نیست و کمونیست نبوده و نیستم اما میدانم سرمایه داری جهانی دل خونی از آن داشته و برای کوبیدنش، امثال استالین را میکوبد و میدانم حمله به استالین همیشه با نیّت پاک دفاع از حقیقت صورت نمیگیرد و در تکامل خود به وداع با ارزشها و حمایت از جنگ افروزان جهانی میرسد...
اینکه حامیان مالکیت خصوصی و استثمار انسان از انسان از استالین با کینه نام میبرند، و در زمان او کشور شوراها را نشانه گرفتند... دلیل نمیشود که هر انتقادی را به استثمارگران و جنگ افروزان نسبت دهیم.
میتوان این جنبه کار استالین را که سازندگی جامعه سوسیالیستی و لغو مالکیت خصوصی بر ثروتهای ملی در نظرش بود، احترام گذاشت اما نباید از اختناق و استبدادی که حاکم کرد، گذشت و آنرا توجیه کرد و هر واقعیتی را به تبلیغات مسموم ارتجاع جهانی نسبت داد. توجیه جنایت، جفا به حقیقت است.
واقعش این است که با روی کارآمدن استالین و صنعتی شدن شوروی، فرهنگ کار میلیونها انسان بطور اساسی تغییر یافت و هزاران کتابخانه، تئاتر و موزه احداث شد و برای اولین بار در تاریخ، حقوق نوینی چون حق کار، حق استراحت، حق تحصیلات عالیه، تضمین بازنشستگی و... بر سر زبانها افتاد و عملاً اولین نسل رها از ترس تیفوس و مالاریا روی خوش دیدند.
نسلی که در زمان استالین متولّد میشد، اولین نسلی بود که تقریباً تماماً باسواد بود. مهندسان برای آموزش تکنولوژی صنعتی به خارج فرستاده میشدند و صدها فنیکار خارجی با قرارداد به روسیه میآمدند. راههای حمل و نقل پیشرفت یافت و مترو و راه آهنهای جدید بسیاری ساخته شد.
در بیشتر کشورهای شوروی سابق و در خود روسیه، هنوز بسیارند کهنسالانی که از دوران استالین (منهای بگیر و ببندها) به خوبی یاد میکنند و میگویند وی در انقلاب اکتبر و شکست آلمان نازی نقش بزرگی ایفا نمود و اتحاد شوروی در زمان او به رشد اقتصادی و علمی رسید و شاهد رشد موقعیتهای شغلی، بخصوص برای زنان، بود. دست سرمایه داران و کولاکها از زندگی کارگران و دهقانان فقیر تا حدود زیادی کوتاه شد و ارائه کار، نان، مسکن و همگانی شدن بهداشت، آموزش و فرهنگ تا دورترین نقاط دور افتاده کشور در دستور کار قرار گرفت و تاریح و شکوفائی اتحاد شوروی با نام او پیوند خورد، امّا...
http://www.oldgazette.ru/lib/stalin2/01.html
.............................
ترجمه انگلیسی سخنان استالین
http://www.marxists.org/reference/archive/stalin/works/1937/12/11.htm
.............................
http://www.youtube.com/watch?v=wvY3JJjnuLs
منبع:پژواک ایران