رّد پای علمای اعلام بر سنگ قبر ستارخان
همنشین بهار
چون تفسیر در تحقق واقعیات تاریخ نقش ضروری بازی میکند، و چون تفسیر هیچ موجودی دارای عینیت کامل نیست، این دلیل نمیشود که بگوئیم صحّت و اعتبار همه تفسیرها به یک اندازه است و اصولاً واقعیات تاریخ پذیرای تفسیر عینی نیست.»
تاریخ چیست، ادوارد هالِت کار Edward Hallett Carr(۱)
...................................................................
گذشته، چسبیده به حال و پیشدرآمد اکنون است.
به قول «بندیتو کروچه» Benedetto Croceفیلسوف ایتالیایی و نویسنده کتاب «تاریخ به مثابه داستان آزادی» هر تاریخ واقعی، تاریخ معاصر است. (۲)
Every true history is contemporary history.
یعنی چه؟ یعنی فهمیدن ما با واقعیت کنونی دمخور و همنشین میشود و از آن تأثیر میگیرد.
زمانه پر رنجی که در آن به سر میبریم برداشت های مرا هم خَش انداخته و به همین دلیل با عینک دوران که بر نگاهم نشسته شماری از وقایع تاریخ مشروطه را برجسته نموده و روی آن مکث کرده ام.
با اینحال به شرایط زمان مشروطه و منابع دست اول، کمَکی توجه داشته و روی آن خیزش مردمی با توجه به کلیهی آرمانها و اهدافی که داشت (نه صرفاً بحث دموکراسی و آزادی)، تأمل نمودم.
(از شما دعوت می کنم ویدئویی را که با عنوان «رّد پای علمای اعلام بر سنگ قبر ستارخان» ارائه دادهام، ببینید.)
***
۱۷۰ سال پس از انقلاب کبیر فرانسه و یازده سال پیش از آنکه بلشویکها در روسیه قدرت را به دست گیرند، ایران زمین، که لُردهای انگلیسی و تزارهای روسی حیات خلوت خود میدیدند آبستن حوادث تازه بود.
نو میبایست از دل کهنه زده میشد.لأَبْقُرَنَّ الْبَاطِلَ حَتَّى أُخْرِجَ الْحَقَّ مِنْ خَاصِرَتِهِ
باید از دل سیاهی و آن شب تار، گل صبح میشکفت.
***
جوهر و مضمون انقلاب مشروطه که در ایران منشاء قدرت را از آسمان به زمین کشید، جدا از مقوله آزادی و اصل تفکیک قوا، مسألهی بازسازی میهن، رهایی از سلطهی خارجی و برقراری امنیت و ثبات سیاسی در کشور... هم بود.
***
از آنجا که گذشته، پیشدرآمد انقلاب مشروطه است، چندین و چند قرن به عقب بر میگردیم. زمانیکه سلطنت قبای شریعت پوشید.
...................................................................
شریعت و سلطنت سر به سر هم میگذارند.
با هجوم اعراب به ایران زمین و سقوط ساسانیان، مفهوم حکومت به شکل پادشاهی در گرد و غبار جبارّیت خلفا گم و گور شد اما چون مفهوم و مشروعیت اش درحوزه سیاست واندیشه سیاسی سابقه داشت، بعدها با فراز و فرود نهادخلافت، باردیگر چهره برافروخت و، دلبری آموخت.
امثال خواجه نظام الملک طوسی به سلطنت عبا و ردا پوشانده و بر سرش آب توبه ریختند!
آنان نظریه «سلطنتبا مبانی اسلامی» رامطرح وجایگزین نظریه خلافت نمودند.
کتاب سیاستنامه(سیرالملوک)، که خواجه نظام الملک در پاسخ به درخواست ملکشاه سلجوقی نوشته،درواقع سندی برای توجیه سلطنت و ترویج آن است.
اوکه وزیر الب ارسلان و همچنین آموزگار ولیعهد خردسالش ملکشاه بود و ۲۹ سال به سیاست درونی و بیرونی سلجوقی سمت و سو میداد، درکتاب سیاست نامه، خلیفه را قال گذاشته، پادشاه مورد نظرش به جای خلیفه،از تأییدات الهی کسب مشروعیت میکند و بدین ترتیب بار دیگر مشروعیتحکومت سلاطین، بر سر زبانها میافتد.
بعد از ملکشاه سلجوقی، دیگر پادشاهان نیز که برای خودشان نام هایی چون «ناصر الدنیا و الدین» و «غیاث الدنیا و الدین»... برمیگزیدند، به نام دین مبین وباداعیه اعتقاد به شریعت محمّدی بر ذهنیت مذهبی و عاطفی مردم بی پناه ایران سوار شده و سلطنت میکردند و شماری از علمای اعلام هوای آنها را داشتند.
رفتار کج دار و مریز فقهای دین با سلاطین قرن ها ادامه داشت. آنان با ادّله مختلف،مشروعیت سلطان عادل را از باب اضطرار به رسمیت میشناختند اما کدام پادشاه بود که دم از عدل و داد نزند و بگوید من جائر و ستمکارم؟
در زمان صفویه رابطه فقها و سلاطین که البته هیچوقت شکرآب نبود، بیش از پیش حَسَنه شد و امثال مُحقّق کرَکی هم با سلام و صلوات از لبنان، تشریف فرما شده، علمدار تشیع صفوی شدند....
در دوران قاجاریه روحانیونی چون ملااحمدنراقی(درکتابعوائد الایام) و آیت االه کاشف الغطا (در نامه به فتحعلیشاه) و سیدجعفربن ابی اسحاق کشفی (در کتاب میزان الملوک)... به نوعی زیر پر و بال سلطنت را گرفته، به عقد شریعت درآوردند.
در این دیدگاه شرک آلود و پوسیده، «سلطان که آفریدگار عالم تاج سروری بر سرش نهاده و مالک الرقاب سایر بندگان کرده»، «خلیفه اعظم خداوند» قلمداد می شود. (۳)
توجیه مدح و ثنای شاه قاجار در مقدمه کتاب فقهی «کشفالغطاء» در شأن فقهایی که بارها و بارها شنیده اند «افضل الجهاد کلمة حق عند امام جائر» جهاد ربانی و مبارزه برتر، حقگویی در برابر سلطان ستمکار است، شرک محض و توهین به شعور مردم ایران است.
«شاه شبیه جانشین خداست و بر اساس عزم و ارادهی الهی بوده است که او پادشاه شده است.»
اینکه بگوئیم آنان با هدف جلوگیری از نفوذ اخباریون و شیخی ها و صوفیان و...جانب سلاطین قاجار را گرفتند، خود گول زدن است. پیوند دین و سلطنت، دم از هیبت سلطانی و ظل اللهی بودن سلطان زدن و «تلقی الهی و قدسی» از سلطنت داشتن، قابل دفاع نیست.
اینکه (مثلاً) فتحعلي شاه به روکش کردن گنبد و ايوان مرقد امام حسين با طلا... و بناي صحن امام رضا و اهدای قنديل های زرين براي حرم و نصب ضريح نقره بر مرقد شاه عبدالعظيم و ... اقدام نمود، جانبداری فقها از ستمگرانی که ایران را به باد دادند توجیه نمیکند.
...................................................................
تاریخ مشروطه، دادگاه ایران است.
زمان مشروطه...امثال آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و آیت الله نائینی و شیخمحمداسماعیلمحلاتی...سفره شان را جدا کردند و با فاصله گیری از محمد علیشاه جانب مشروطه خواهان را گرفتند و ایرادات فقهی علمایی چون شیخ فضل الله نوری و ملاقربانعلی زنجانی و سید کاظم یزدی را هم که میگفتند « اگر کسی از مسلمین سعی در این باب نمایدکه ما مسلمانان،مشروطه شویم،این سعی واقدام اضمحلال دین، وچنین آدمی مرتداست»، به گوششان نرفت و نوشتند:
به عموم ملت ایران،حکم خدارا اعلام میداریم:
«الیوم بذل جهد در استحکام و استقرار مشروطیت به منزله جهاد در رکاب امام زمان ارواحنافداه و سرمویی مخالفت و مسامحه به منزله خذلان و محاربه با آن حضرت صلوات الله و سلامه علیهاست.»
***
حالا آیا همه کسانی که به جای سلطان و رعیت، دم از مشروطه و ملت میزدند و میگفتند:
«مشروطه عین اسلام واسلام همان مشروطه است»، از موضع ترقی خواهی جانب امثال صوراسرافیل و ستارخان را می گرفتند یا نه، موضوعی جداست...
تکفیرنامه اصحاب قلم و افرادی چون جلیل محمدقلیزاده (سردبیر ملانصرالدین) را نه شیخ فضل الله نوری و ملاقربانعلی زنجانی مشروعه خواه، بلکه آیت الله محمد کاظم خراسانی (صاحب کتاب ارزشمند کفایه الاصول) و آیت الله عبدالله مازندرانی مشروطه خواه مُهر زده اند. (۴)
***
«هگل» گفته است: درسی که میتوانیم از تاریخ بیاموزیم این است که هیچکس از تاریخ درس نیاموخته است. امیدوارم چنین نباشد. تاریخ جهان، دادگاه جهان است. (۵)
تاریخ جهان، دادگاه جهان است و فراز و فرود مشروطه، نیز دادگاه ایران. گذشته، پیشدرآمد اکنون است. (۶)
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
(۱) اگر کوهی از زاویه های دید مختلف به شکل های متفاوت نمودار میشود...
(ادوارد هالِت، تاریخ چیست؟ ترجمه حسن کامشاد)
...a mountain appears to take on different shapes from different angles of vision, it has objectively either no shape at all or an infinity of shapes. It does not follow that, because interpretation plays a necessary part in establishing the facts of history, and because no existing interpretation is wholly objective, one interpretation is as good as another, and the facts of history are in principle not amenable to objective interpretation. ) Edward Hallett Carr(
………………………………………………………
Every true history is contemporary history
Benedetto Croce: History: its theory and practice / Page 12
"The practical requirements which underlie every historical judgment give to all history, because, however remote in time events thus recounted may seem to be, the history in reality refers to present needs and present situations where in those events vibrate" (Benedetto Croce: History as the Story of Liberty [London: George Allen & Unwin, 1941], p.19).
………………………………………………………
(۳) سلطان که آفریدگار عالم تاج سروری بر سرش نهاده و مالک الرقاب سایر بندگان کرده، خلیفه اعظم خداوند قلمداد می شود.
میرزا ابوالقاسم قمی، «ارشادنامه»، به کوشش حسن قاضی طباطبایی، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز، ج ۲۰، ش ۳۶، ص ۳۷۷. / سید جعفر کشفی، میزان الملوک و الطوایف و صراط المستقیم فی سلوک الخلائف، به کوشش عبدالوهاب فراتی (قم: دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۵) ص ۷۱.
………………………………………………………
(۴) روزنامه ملانصرالدین
در روزگاری که حتی تصور برخورد با مرتجعین هم ناممکن جلوه میکرد، روزنامه ملانصرالدین نقش مهمی در بیداری مردم و جنبش مشروطه ایران داشت. میرزا علیاکبر صابر با ناممستعار هوپهوپ در آن، اشعار انتقادی خود را منتشر میکرد و کاریکاتورهای آن که از جمله بهدست عظیم عظیمزاده و... کشیده میشد از شاهکارهایکاریکاتور سیاسی و اجتماعی بود. در ویدئوی مربوط به ستارخان، شماری از آن کاریکاتورها را آورده ام.
………………………………………………………
Dein Glaube war dein zugewognes Glück
………………………………………………………
(۶) گذشته پیش درآمد اکنون است.
در نمایشنامه توفان The Tempestاثر ویلیام شکسپیر، «آنتونیو» به برادر خائن شاه (سباستیان) میگوید:
گذشته پیش درآمد اکنون است.
“What’s past is prologue”
***
همنشین بهار
منبع:پژواک ایران