برتراند راسل و «قوری»اش Russell's teapot
همنشین بهار
رویدادهای ماه اسفند، پنجمین بخش از تقویم تاریخ صوتی – تصویری است که برای نخستین بار در وب فارسی ارائه میشود.[۱]
وقتی به رویدادهای فرورودین ماه برسیم، به دو واقعه مزبور اشاره خواهم نمود.
...............................
قوری برتراند راسل
اسفند سال ۱۳۳۰ شمسی، برتراندراسل ریاضی دان و مورخ شهیر در مقاله ای نوشت:
اگر من مدّعی میشدم که در منظومه شمسی میان زمین و مریخ یک قوری چینی دور خورشید میگردد و این قوری آنقدر کوچک است که حتی با قویترین تلسکوپها هم قابل رؤیت نیست، هیچ کس قادر نبود مدعّای مرا رّد کند و اگر میگفتم چون مدعّای من ابطال ناپذیراست جایز نیست عقل بشر به آن شک کند، به یاوه گویی متهم میشدم. با این حال، اگر وجود این قوری در کتب قدما تایید شده بود و آن را حقیقتی قدسی شمرده و هر یکشنبه در کلیسا درباره آن به وعظ میپرداختند و در مدارس آن را به ذهن کودکان فرو میکردند، تردید در وجود آن نمیشد و شخص شکاّک را در عصر روشنگری به نزد روانپزشک و در دوره پیش از آن به دادگاه تفتیش عقاید میفرستادند. [۳]
نگرش فلسفی برتراند راسل، دربردارندهی نقد هستیشناسی کلیسایی است. به باور او نبایستی، هستیشناسی و نگرش فلسفی خودمان را بر پایهی آنچه که نه میتوان اثباتاش کرد و نه میتوان رّدش نمود، بنا کنیم و به عقایدی بچسبیم که به جای مدارا و رواداری، کینه و نفرت را به ارمغان آورَد.
از یاد نبریم که انسان، گرگ انسان است و بر پایه تعصّب به باورهایش، به راحتی حکم به نابودی و حذف فیزیکی منتقد نظری خود میدهد و نمونه های فراوان آن پیش روی ما است.
اراده نیک داشت و دلمشغولیهای منطقی و جلوس بر بام دانشها، نتوانست او را از سهیم شدن در چالشهای اجتماعی، بازدارد.
با شوری همپای شور عشق درپی دانش بودم، میخواستم به دل آدمی پی ببرم، به چرایی درخشش ستارگان و به قدرت فیثاغورثیان پی ببرم که بر فراز جریان هستی با نیروی عدد تاب میخوردند و سیر میکردند...،
راسل به مسائل اجتماعی علاقهمند بود و نسبت به سرنوشت بشر و آزادی و پیشرفت و تکامل او حساّس بود... حتی در تمثیل قوری اش، به کلیسا و تفتیش عقاید نیز اشاره میکند و میخواهد تأثیر و نتیجهی عملی جزمیّت و تاریکاندیشی را در زندگی و جامعه نشان دهد.
« کارل سیگن» [۴] «اژدها در گاراژ من»، [۵] و « ابی هندرسون» [۶] «هیولای اسپاگتی پرنده» [۷] و... را باب کردند. (موجوداتی هپروتی که وجود خارجی ندارند اما خدای متعال پنداشته میشوند تا دگراندیشان خداباور، باورشان بشود که الله و روح القدس و یهوه و اهورمزدای آنان هم توهّم و پوچ است.)
تمثیل دیگر «اسب شاخدار نامریی صورتی» [۸] است (که رنگش صورتی است و یک شاخ هم دارد امّا، نامرئی است !)
اندیشهورز ارجمند «ریچارد داوکینز»، [۹] که از ایشان بسیار آموخته ام و (با وجود داشتن زاویه و فاصله به لحاظ فلسفی)، برایم آشنا است و یک موی او (آن محقق کافر سختکوش)، به دهها زاهدنمای ریاکار بی سواد میارزد، تمثیل قوری راسل را بارها در نوشته های خودش بکار برده و در بحث با فیزیکدان برجسته «لورنس ماکسول کراس» [۱۰] هم به آن توسّل جسته و «توهم خداوند» The God Delusion را با قوری کیهانی، «این همانی» کرده است.
...............................
هر چیزی را باید تا حد امکان ساده کرد، اما نه ساده تر از آن.
این آیه زیبا را آلبرت اینشتین تلاوت نمود. بله، هر چیزی را باید تا حد امکان ساده کرد، اما نه دیگر خیلی ساده.
از دید آنان دگراندیشان چون از دین بری نشده اند، پرسش ستیز و ستم پذیر هم بوده و همه از جنس شاکیان سقراط [۱۲] و بازجویان گالیله و قاتلان ژردانو و عاملان «سنگسار» ند.
آیا «اژدها در گاراژ» و یا «هیولای اسپاگتی پرنده» (غول بی شاخ و دمی که شبیه اسپاگتی ریش ریش است و پرواز میکند!)، موفق شده اند به هر یقینی برچسب خرافه و خیال بزنند؟ یا هنوز اندر خم یک کوچه اند؟
جالب اینجا است که برخی با شبیهسازی های کور گفته اند نظریه ریسمان [۱۳] در فیزیک، چون همه ی هستی را در سطح ریزگان اتمی و از ریسمان های میکروسکوپی به تصویر میکشد، بر دین مبین اسپاگتیگرایی، صّحه میگذارد!
درست است که هر چیزی را باید تا حد امکان ساده کرد، اما نه ساده تر از آن.
راسل گفته است خداباوران از بس باورهای خودشان را تکرار میکنند برایشان وهم و خیال، یقین جلوه میکند. ولی همین استدلال در مورد قوری خودش نیز صادق است.
از بس قیاس مع الفارق قوری کیهانی به مذاق شبه آتهئیستها، مزّه کرده و تکرار شده، جنبه خیالی و غیرواقعی آن دیده نمیشود.
بگذریم که از نظر ریاضی ابتدا میبایست حرکت آن به اصطلاح قوری میان زمین و مرّیخ تأئید شود و خود راسل که عالماً عامداً وجود آنرا «فرض» نمود، بیشتر از هر کسی میداند که آن قوری شکستنی چقدر پا در هوا است.
تازه باید آن پندار (اگر قرار است با خدا، این همانی شود)، رنگ و بوی حقیقت داشته و در آئین های مردم در قرون و اعصار راه یابد. خیلیها آمدند و خیلی حرفها زدند و امر به تکرار کردند، اما چون کفهای روی آب گم و گور شدند. توده های مردم باید آن پندار را با دل و جان بپذیرند و با آن اخت بشوند.
آن پندار (در اینجا قوری)، باید کسانی را هم که نه پرسش ستیزند و نه ستم پذیر و باورهایشان معلول ترس و نفع و جهل بشر اولیه در برابر طبیعت اسرارآمیز نیست، جلب کند و برای مبارزان راه آزادی که در مصاف با عمله استبداد، به قلب آتش میروند، سّد و دیوار نباشد. امّا قوری راسل پُر از امّا و اگر است و با اگر و مگر و وهم و خیال نمیتوان همه چیز را وهم و خیال جلوه داد.
...............................
خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم.
دستاوردهای تکامل و فیزیک میگوید که سخت ترین، سنگ ترین و چگال ترین صخره ها و سنگها، (که مغز ما میشناسد و جامد و نفوذناپذیر تعریفش میکند)، پر از «خالی» است و چون نسیم سحرگهان لطیف و سبکبال. اما دستهای ما که با مغزمان بده و بستان دارند، سیخکی رفتار کرده و لطافت و خلاء عظیم درون سنگ سخت را حّس و باور نمیکنند. اصلاً به آن راه ندارند. تکامل آدمی آنگونه نبوده که بتواند در دنیای اتم ها چرخ بزند و فضاهای خالی و بیکرانه اش را دُور بزند.
هل سباحت را رها کن کبر و کین
نیست جیحون نیست جو، دریاست این
وانگهان دریای ژرف بیپناه
در رباید هفت دریا را چو کاه
راز و رمز این جهان زنده و زیبا و این «همه نقش عجب در گردش پرگار»، آنقدرها هم ساده و پیش پاافتاده نیست که با یک قوری چای حل و فصل شود و اژدهای گاراژ و اسب نامرئی تک شاخ و اسپاگتی پرنده ریش ریش، سلام و صلوات بفرستد.[۱۴]
نیزه بازی اندر این گوهای تنگ
پانویس
.....................................
2- قوری راسل، قوری آسمانی و کیهانی هم نامیده شده است. celestial teapot / cosmic teapot
.....................................
3- اشاره راسل به قوری کیهانی در مقاله «آیا خدائی هست؟»
If I were to suggest that between the Earth and Mars there is a china teapot revolving about the sun in an elliptical orbit, nobody would be able to disprove my assertion provided I were careful to add that the teapot is too small to be revealed even by our most powerful telescopes. But if I were to go on to say that, since my assertion cannot be disproved, it is intolerable presumption on the part of human reason to doubt it, I should rightly be thought to be talking nonsense. If, however, the existence of such a teapot were affirmed in ancient books, taught as the sacred truth every Sunday, and instilled into the minds of children at school, hesitation to believe in its existence would become a mark of eccentricity and entitle the doubter to the attentions of the psychiatrist in an enlightened age or of the Inquisitor in an earlier time.
از مقاله برتراند راسل، آیا خدائی هست؟
Is There a God?
.....................................
5- The Dragon In My Garage
6- Bobby Henderson
7- Flying Spaghetti Monster
8- Invisible Pink Unicorn
9- Richard Dawkins
10-
11- Natural Selection
.....................................
12 - شکایت از سقراط
«اوتیفرون» از «سقراط» می پرسد آیا از تو شکایتی شده که برایت محکمه جزایی ترتیب دادهاند؟
سقراط می گوید بله، جوانی به نام «ملتوس» از محّله «پیتوس» ادّعا میکند که میداند جوانان شهر به چه سبب فاسد میشوند و فاسد کننده آنان را نیز یافته است. من، منم آن فاسد کننده....
اوتیفرون: به نظر من مراد او این است که جامعه را تباه سازد و گرنه در صدد آزار تو برنمی آمد سقراط...
سقراط: بهر حال از من به دولت شکایت برده و دعوائی جزائی برپا کرده است. او میگوید سقراط خدایانی تازه ساخته و به خدایان کهن اعتقاد ندارد.
13- String Theor
.....................................
14- هر چیزی را باید تا حد امکان ساده کرد، اما نه ساده تر از آن
Everything should be as simple as it can be, but not simpler.
***
This Month in History تقویم تاریخ، رویدادهای ماه اسفند
http://www.youtube.com/watch?v=VjOMuKPc6pY
***
همنشین بهار
منبع:پژواک ایران