با حرارت در ساحل رودخانه بحث میکنند که آیا مزرعه آن سوی رودخانه ذرّت است یا گندم؟ بسیارخوب، بیایید ابتدا از رودخانه عبور کنیم، آن وقت در آن جا حقیقت را درمی یابیم.
این بحث در مورد فرانسوا نوئل بابوف François-Noël Babeuf و جنبش انقلابی بابوفیسم babeufism است که بعد از انقلاب کبیر فرانسه در آن کشور بر سر زبانها افتاد.
بابوف، پدر معنوی جنبشهای کارگری اروپا و از پیشوایان انقلاب کبیر فرانسه بود و از مساوات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جانبداری میکرد. نظرات بابوف در اندیشههای سوسیالیستی قرن نوزدهم تأثیر زیادی گذاشتهاست.
…
در مباحث گذشته (که در یوتیوب و سایت خودم موجود است) به موضوعات زیر پرداختهام: (روی هر کدام میتوانید کلیک کنید)
در این بحث به فرانسوا نوئل بابوف (۱۷۹۷ - ۱۷۶۰) یکی از فعالان انقلاب کبیر فرانسه میپردازم که در انقلاب ۱۸۴۸ و قیام کارگران فرانسوی در سال ۱۸۷۱ در پاریس، بنوعی پیشقراول و عَلمدار بود. وقایعی که مستقیم و غیرمستقیم به کمون پاریس طلایه دار انقلاب اجتماعی درقرن نوزدهمربط پیدا میکند.
...
بابوف، روزنامهنگار بود. سال میلادی ۱۷۹۴روزنامهای منتشر کرد بهنام «آزادی مطبوعات» Journal de la Liberte de la presse که پس از چندی به «تریبون مردم» Tribun du Peuple تغییر نام داد. او با اسم مستعار «گراکوس» Gracchus مینوشت. گراکوس خطیب رومی در اواخر قرن دوم پیش از میلاد بود که رفورمهایی را در روم بهاجرا درآورد و میخواست زمینهای بزرگ را بین تهیدستان تقسیم کند. آرزویی که بابوف هم داشت.
بابوف معتقد بود به انقلاب فرانسه خیانت شدهاست و میگفت: آزادى واقعى وقتى بدست مىآید که عامل اصلى اسارت جامعه برچیده شود و این جز با از بینبردن مناسباتى که انسانها را محکوم به زندگى در یک شرایط نابرابر و غیرعادلانه مىکند، میسر نمیشود. مخالفتهای وی با دولت وقت و قانون اساسی تازه(قانونی که پس از اعدام روبسپیر تدوین شده بود) بتدریج صورت گروهی و خشونتآمیز به خود گرفت و دولت، وی را متهم به تحریک مردم و توطئه مسلحانه ضد دولتی کرد و عاقبت بههمراه تعدادی از دوستانش بهاتهام قصد سرنگونی دولت وقت فرانسه دستگیر شد. بهزندان افتاد و همانند همهی آزادیخواهان در برابر ستم حاکم و مناسبات ظالمانه ایستاد و در همین مسیر جان خود را از دست داد. بابوف ۲۷ آوریل ۱۷۹۷ در سی و هفت سالگی، بهزیر گیوتین رفت. گویا توسط یکی از اعضای گروهش برنامه آنها لو رفت و علاوه بر خود وی، خیلیهای دیگر هم دستگیر شدند.
افرادی مانند آگوستین آلکساندر دارته Augustin Alexandre Darthé، ژان باتیست رابرت لانده Jean-Baptiste Robert Lindet، فیلیپ بوناروتی Philippe Buonarroti، ژان پییر آندره اِمار Jean-Pierre-André Amar، مارک گیوم الکسیس وادییر Marc-Guillaume Alexis Vadier و ژان باتیست دورُوِ Jean-Baptiste Drouet و... در میان دستگیرشدگان بودند. همهی این افراد از فعالین با سابقه، معتبر و مسؤول در انقلاب فرانسه بودند.
...
بابوف پیش از مرگ نامه ای خطاب به همسر و فرزندانش نوشته که نکات قابل تأملی دارد. در آن نامه آمدهاست:
نمیدانم سرنوشت جمهوریخواهان، خانواده آنها و کودکانیکه هنوز از سینهی مادرانشان شیر میخورند - درنتیجهی آن ضدانقلابیکه از خشم و کینه سلطنتطلبان سربرمیآورد - چه خواهد شد...
مرگ بهخاطر سرزمین پدری، ترک خانواده، کودکان و همسری محبوب ـ همه قابلتحملاند اگر در این آخرین لحظهها شاهد این نبودم که آزادی از دست میرود و همه آن دستآوردهایی که بهجمهوریخواهان واقعی تعلق دارد، در یک محکومیت هولناک محو میشود...
...
جنبش انقلابی بابوفیسم در فرانسه با نام بابوف عجین است. این جنبش که بر برابری مردم با همدیگر تأکید داشت به رهبری وی و بوئوناروتی و... رادیکالترین جریان انقلابی در سالهای آخر سده هیجدهم فرانسه بود و به رغم سرکوبهای متوالی از سوی جریانهای مختلف در انقلاب فرانسه و سپس از سوی ناپلئون و دوره بازگشت سلطنت، دوام آورد. گفته میشود جنبش عدالتخواهانه و سوسیالیستی وی بیانگر نوعی کمونیسم تخیلی برابریطلب بود.
...
بابوف مانیفست(بیانیه)ای هم دارد با عنوان: برابری، که کمتر از آن یاد میشود. «شناخت دقیق مانیفست وی جدا از «مفهوم» و «متن» آن مستلزم آشنایی با شرایط، مناسبات و رویدادهائی استکه بهشکلگیری آن اثر انجامیده و بحث دیگری میطلبد. بابوف گرایش سوسیالیستی داشت. هرچند برخلاف مارکس و انگلس روشی برای تولید و سازماندهی کار ارائه نداد اما به توزیع برابر ثروت اهمیت زیادی میداد. نظرات بابوف در اندیشههای سوسیالیستی بعد از خودش تأثیر زیادی گذاشتهاست. «لویی اُگوست بلانکی» Louis Auguste Blanqui از چهرههای برجسته رهبران کارگری فرانسه در قرن نوزدهم، تحت تأثیر بابوف بود. همو که میگفت: «با حرارت در ساحل رودخانه بحث میکنند که آیا مزرعه آن سوی رودخانه ذرت است یا گندم؟ بسیارخوب، بیائید ابتدا از رودخانه عبور کنیم، آن وقت در آن جا حقیقت را درمییابیم.»
درواقع بلانکی و هوادارانش(بلانکیستها) ادامۀ جریان بابوف بودند که در انقلابهای ۱۸۳۰، ۱۸۴۸ و کمون پاریس شرکت داشتند.
...
تاثیر بابوف را در کتب «سیلوان مارشال» Sylvain Maréchal فیلسوف و نویسنده فرانسوی هم میتوان دید. سیلوان مارشال کتاب خود تحت عنوان «مانیفست مساوات طلبان»(۱۷۹۴) را به توصیه بابوف نوشتهاست.
...
یکی از دوستان بابوف که با وی زندان بود؛ بنام «فیلیپ بوناروتی» سیاستمدار و نویسنده ایتالیائی ـ فرانسوی، یک جنبش انقلابی را بنیان نهاد و کار بابوف را ادامه داد. حدود ۳۰ سال بعد از اعدام بابوف، فیلیپ بوناروتی نظرات اصلی وی و پیروانش (بابوفیسم) را در نوشتهای تحت عنوان «همپیمانی برای برابری طبق نظر بابوف» تنظیم نمود. این نوشته تأثیرعمیقی بر بلانکی و دیگر انقلابیون عصر او داشت. در این کتاب آمده بود:
بابوف و دوستانش متقاعد شده بودند مردمی که نظراتشان تحت یک رژیم غیرعادلانه و خودکامه شکل گرفته باشد به دشواری قادرند در آغاز انقلابی خلاق، از طریق آراء خود افرادی را انتخاب کنند که برای اهداف آنان و به ثمر رساندن آن انقلاب مناسب باشند. این وظیفه مشکل را تنها میتوان به شهروندان خردمند و شجاعی واگذاشت که عمیقا از میهنپرستی و عشق به انسانیت الهام گرفته باشند و دانش آنان از معاصران شان بیشتر باشد، به ثروت و افتخارات پیش پا افتاده به دیده تحقیر بنگرند. با اخلاق باشند و سعادت خود را از راه تأمین پیروزی عدالت و برابری جاوادانه کنند.
بابوف معتقد بود چه بسا در آغاز یک انقلاب سیاسی ضروری باشد حتی بدون احترام به حاکمیت واقعی مردم، قدرت کامل را به بیطرفانهترین نحو ممکن به افراد خردمند و انقلابیون توانا سپرد و کمتر در فکر کسب آراء ملت بود. البته این نظر بابوف مربوط به بیش از دو قرن پیش است(در ایران زمان کریمخان زند به بعد)
بابوف اراده و نیت نیک داشت. در قرن بیستم شاهد کسانی بودیم که نه نیت نیکو داشتند و نه به معنی واقعی کلمه انقلابی. آنان آنچه را بابوف میگفت به اسم آنقلاب آزمودند! بگذریم...
جدا از اگوست بلانکی و بوناروتی، کارل مارکس نیز از آراء بابوف تاثیر زیادی گرفت. «دیکتاوری پرولتاریا» که مارکس عنوان کرد و آنچه زمان لنین «دیکتاتوری دموکراتیک کارگران- دهقانان» نامیده شد، در تئوری «حکومت زحمتکشان» بابوف ریشه دارد.
مدل «حزب کارگری» مّد نظر لنین هم بیشباهت به مدل سازماندهی بابوف برای پیشبرد امر مبارزه سیاسی نیست. درواقع، الگوی سازماندهی سیاسی مبتنی بر فعالیت گروهی از «انقلابیون حرفهای» و با استفاده از تاکتیکهای مخفیکاری در رساله «چه باید کرد» لنین، پیشتر توسط بابوف اشاره شده بود.
...
بنظر بابوف تضادهای اجتماعی و سیاسی موجود، فقط به فقر عنصر فرهنگی برنمیگردد. تنها نتیجه جهل تهیدستان و سوء استفاده ستمگران از این جهل نیست، بلکه پیش شرط لازم برای شناخت ضرورت حل انقلابی آنها هم هست.
بابوف انقلاب را توسط جمعی شجاع و انقلابی و با اخلاق؛ عملی میدانست که، کبر و غرور را کنار نهاده و از استثمار و خودبینی نفرت داشته باشند.
جامعهای که او ترسیم میکرد(جمهوری برابران)، برپایه مساواتطلبی در امر توزیع استوار بود.
بابوف در جریان انقلاب کبیر فرانسه؛ نزاع ناگزیر میان سرمایهداران و کارگران را مطرح کرد که بعدها در مارکسیسم، تبلور و عینیتی بیشتر یافت. بعد از بابوف، روشنفکران دیگری چون سنسیمون Saint simon، شارل فوریه Charles fourier و رابرت اووِن Robert Owen در فرانسه و انگلستان، اندیشههای او را دنبال کردند.از این گذشته، برخی آراء بابوف مثل اینکه مزد را باید برحسب نیاز افراد به آنها پرداخت و نه براساس کار، بعدها در «مارکسیسم کلاسیک» مبدل به شعاری محوری شد.
یادآوری کنم که اساس تئوری بابوف بر «نفی مالکیت خصوصی زمینهای کشاورزی» قرارداشت. وی معتقد بود که زمینهای کشاورزی نباید به کسی تعلق داشته باشد، و محصول آن باید متعلق به همه مردم باشد.
معتقد بود که در طبیعت؛ مردم از نظر حقوق و نیاز مساوی هستند، از همینرو جامعه باید نابرابریها در ثروت و قدرت را رفع کند اما تا هنگامی که مالکیت خصوصی از بین نرود نابرابریهای اجتماعی مرتفع نخواهد شد و بدیهیست که حکومت زورگو و ستمگر جز با اِعمال زور برچیده نخواهد شد.
...
در پایان اضافه کنم که در اروپا پیش از بابوف هم، کسانی بودند که برابری و مساوات را تبلیغ میکردند. مثلاً «توماس مونتسر» و «وینس تنلی» و...
جنبش حفاران در انگلستان The Diggers هم جای خود دارد
...
توماس مونتسر(۱۴۸۹ ـ ۱۵۲۵) کشیش پروتستانی در جنگهای دهقانی آلمان به تبلیغ و ترویج ایدههای انقلابی همت گماشت و در صدد ایجاد نظام اجتماعی عادلانه در منطقه خویش بر آمد. او امتیازات اجتماعی را لغو کرد و معابد دور و بر خودش را به سرپناهی برای بیخانمانان و گرسنگان تبدیل نمود. وی مُبّلغ و مبشر مساوات بود و عاقبت هم در سال ۱۵۲۵ به زندان افتاد و مورد شکنجههای وحشتناک قرار گرفت و در ۳۶ سالگی به دارش کشیدند.
وینستنلی(۱۶۰۹ ـ ۱۶۷۶) هم انقلابی پروتستان و رهبر جنبش مساواتطلبان بود. وی عملکرد خویش را با آیات انجیل توضیح میداد و بر درستی کار خویش پای میفشرد. وینس تنلی اثر معروفی دارد به نام: «برابری در خطه آزادی»
...
و اما جنبش حفاران The Diggers
در قرن هفدهم در انگلستان، جنبش «حفاران» تحت رهبری «جرارد وینستنلی» Gerrard Winstanley و «ویلیام ئه وه رارد» William Everard استقرار مساوات اجتماعی و نه فقط سیاسی را در دستور کار قرار داد. جنبش حفاران که طرفدارانش قبل از همه، کارگران کشاورزی بودند، اراضی کشاورزی را اشغال کرده، زیر کشت میبردند و بعد محصول آن را بهرایگان میان محرومان پخش میکردند.
...
عمل صالح و نیک چونان بذری به برگوبار مینشیند و گُل میدهد. بیش از دو قرن است که بابوف به گیوتین سپرده شده، هفتاد کفن پوسانده و غبار شدهاست اما اکنون و در آینده از او و امثال او که از کبر و غرور فاصله گرفتند و چراغی فراروی تاریکی گرفتند، به نیکی یاد میشود. بابوف اولین کسی است که ایدهالها و مطالبات آزادیخواهانه و برابریطلبانه را بهعنوان دو عنصر غیرقابل تفکیک از یکدیگر مطرح کرده و در راستای تحقق آن دست بهاقدام سیاسی زدهاست.