آیت الله منتظری بی شیله پیله است، امّا...
«اعدام نامه» و، آن «اسیرکُشیِ ظالمانه» جای تأمّل دارد.
همنشین بهار
آیت الله منتظری درگفتگو با رادیو زمانه به قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ هم اشاره کرده اند. ایشان در پاسخ به این پرسش که:
«چطور شد آیت الله خمینی همچین دستوری را صادر کردند؟»
فرموده اند:
«نمیدونم...من نظرم میاد که تو ذهن ایشون کردند.. نه اینکه مجاهدین خلق میخواستند بیاند ایران، عملیات «مرصاد» و موفق نشدند، تو ذهن ایشون کردند که اینا هموناند، یعنی همونانند که میخواستند بیاند و کشور را بگیرند»
البته آیت الله منتظری خودشان بلافاصله میفرمایند:
«در صورتی که اینا غیر از اونانند، اونا را خب گرفتند یه عده شونا مجازات کردند یه عده فرار کردند. اینا که تو زندان بودند که در آن عملیات «مرصاد» شرکت نداشتند ولی همینطور تو ذهن ایشون کردند...»
***
با احترام به این «انسانِ نیک» که جا پایِ «مومن آل فرعون» گذاشت و شجاعانه «اعدام نامه» و آن اسیرُکشیِ ظالمانه را زیر نور گرفت، از آنجا که قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ یک پرونده ملی است و به این دلیل که برداشتِ آیت الله منتظری را خیلی ها «فصل الختام» پنداشته و «حرف اول و آخر» تلقی میکنند،
با کمال ادب اجازه میخواهم بگویم نظر ایشان همه واقعیت را منعکس نمیکند و اشتباه است. چرا ؟
در «زیارت عاشورا» همه لعنت ها خطاب به شما است!
متنِ فتوای آیه الله خمینی از همان سطر نخست همهِ مجاهدین یعنی تمامی کسانی را که به تعبیر ایشان بر سر نفاق هستند، در بر میگیرد.
گرچه عملیات موسوم به «مرصاد» نقشِ «مُعین عمل» و کاتالیزور داشت و به شکنجهگران بهترین بهانه را داد تا آتش تهیه بریزند و های و هوی کنند امّا، سر به نیست کردنِ زندانیان، پیش از تابستانِ شصت و هفت، وردِ زبان بازجویان بود که جَسته ُگریخته، مُدام با کنایه و اشاره گوشزد میکردند.
حتی قبل از خرداد ۶۰، که امثال آقای محمد یزدی همچون «نَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَد» و ساحرانی که جادو ـ جنبل میکنند، زیر پای آیت الله خمینی مینشستند تا وی را به واکنش دلخواه خودشان بکشانند، «بهزاد نبوی»ها دُور بر میداشتند که حُکم مجاهدین خلق، حَکمِ مُحارب است.
***
حتماً آیه الله منتظری هم شنیدهاند که پیش از مقطعِ قتل عام، برخی بازجویان بارها به عمد تلاش میکردند تا زندانیان را به واکنش وادارند تا به این بهانه پاپوش دوخته پرونده سازی کنند.
متلک ها یا تهدیدات آنان مبنی بر اینکه:
- زندان نیاز به خانه تکانی دارد،
- وای به وقتی که حضرت امام تکلیف ما و شما خبیث ها را روشن نمایند،
- خیال میکنید اجازه میدهیم از زندان عمودی! بیرون رفته و به شما دسته ُگل بدهند ؟ نخیر شما افقی! به بیرون تشریف فرما میشوید، و
- برای هر سلول یک نارنجک آماده داریم. هر وقت لازم باشد شما را به َدَرک می فرستیم... خالی بندی نبود.
بارها مضمون این جمله از بازجویان شنیده میشد که در «زیارت عاشورا» همه لعنت ها خطاب به شما است!...
يك گهر بوديم همچون آفتاب...
حکومتی که به عناصر خودی نیز رحم نمیکرد و میپنداشت «هرکه عین ِمن نیست دشمنِ من است»، عملیاتِ فروغ جاویدان هم که روی نمی داد دست از سرِ زندانیان مقاوم بر نمیداشت.
البّته در مُخیّلهِ هیچکس نمیگنجید که واقعا روزی به ُکشتار جمعیِ اسیران دست بزنند، تصّور ِ این درجه از شقاوت دیگر ممکن نبود.
طناببهدستان و اسیران هردو جوان بودند و روز و روزگاری با هم، «الله اکبر» و مرگ بر دیکتاتور می گفتند و روبروی «ناجی» ها و «ازهاری» ها می ايستادند!...
منبسط بوديم و يك گوهر همه
بى سر و بى پا بُديم آن سر همه
يك گهر بوديم همچون آفتاب
بى گره بوديم و صافى همچو آب
چون به صورت آمد آن نور سَرَه
شد عدد چون سايههاى كنگره
اکنون بازماندگان قتل عام ۶۷ با مُرورِ حوادثِ زندان پی می برند که جُدا از پرسشنامه های بسیار مفصّلِ اطلاّعاتی در سال ۶۵ و پیش از آن، مسئولین زندان های کشور ـ به ویژه تهران ـ حد اقل یک بار در سال شصت و شش با تقسیم بندی زندانیان و جدا کردن سر موضعیها... ریل قتل عام، آماده سازی ها و تدارکات لازم را تست و تمرین کردند.
چندین ماه قبل از اعدام ها، تفکیک های بو دار و نقل و انتقال های مرموز در بعضی از زندان ها صورت گرفت ، در ۱۱ خرداد سال ۶۷ جابجائی های وسیعی در اوین و گوهر دشت روی داد که همه از روی نقشه و حساب و کتاب بود...
***
دلیل دیگری که نشان میدهد برداشتِ آیتالله منتظری:
(تو ذهن ایشون کردند که اینا هموناند، یعنی همونانند که میخواستند بیاند و کشور را بگیرند) ـ
اشتباه است، نامه آقای موسوی اردبیلی است که به وضوح درمورد زندانیانی که احكام محدود داشته اند و در حال گذراندن آن می باشند... پرسیده كه در جواب آیت الله خمینی نوشته:
«هركس درهرمرحله اگر بر سر نفاق باشد حكمش اعدام است ...»
***
خود آیت الله منتظری هم در نامه به صاحب فتوا، بازداشت شدگانِ عملیات «مرصاد» را از زندانیان پیشین جدا میکنند:
«... راجع به دستور حضرت عالی مبنی بر اعدام منافقین موجود در زندانها: اعدام حادثه اخیر را ملت و جامعه پذیراست و ظاهرا اثر سوئی ندارد ولی اعدام موجودین از سابق در زندان ها: اولا در شرایط فعلی حمل بر کینه توزی و انتقامجویی میشود و ثانیا...»
یعنی بر آیت الله خمینی مشتبه نشده که کسانی که باید به دار آویخته شوند فقط همانها هستند که در عملیات موسوم به «مرصاد» دستگیر شده اند!
آنان بعضاُ در کرمانشاه و اسلام آباد وکنگاور... به دار آویخته شدند و شماری را هم به تهران آوردند و این در حالی است که میدانیم عقابِ جور بر زندانیان شهرهای کوچک نیز بال گشود و کسانیکه از سالها پیش در بند بودند و ربطی به عملیات مجاهدین نداشتند، حلق آویز شدند.
در یک کلام صاحبِ «اعدام نامه»، دقیقاً میدانست که دستورش همه زندانیان سیاسی را که به قول وی بر سر نفاق هستند (یعنی در دستگاه بازجویان نمیروند و از شکنجه گران حرف شنوی ندارند) در بر میگیرد.
تازه اعدام مارکسیستها که اساساً با مجاهدین میانه نداشتند و عملیات آنان را جز ماجراجویی کور نمیدیدند چرا ؟ در مورد آنها هم «تو ذهن ایشون کردند که اینا هموناند، یعنی همونانند که میخواستند بیاند و کشور را بگیرند»؟
***
زمان «أَحْكَمِ الْحاكِمِين» است و نشان خواهد داد که آن «اعدام نامه»، شوم و «سَيِّئَة» بود و افشای شجاعانه فتوایِ اسیرکُشی عملی صالح.
«عمل صالح»ی که نزد خدایِ صبور و غیور گم نخواهد شد و ستمدیدگان نیز آنرا ارج مینهند.
عَملهِ ستم و «دُهل هایِ خالیِ پُر ز کوب»، غافلند که این دوروزه عمر با همه فراز و نشیب ش میگذرد و عاقبت از ما جز غبار نماند...
ما چو نائیم و نوا در ما ز توست
ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست
ما كه ايم اندر زمان پيچ پيچ
چون الف كو خود ندارد هيچ هیچ
پانویس:
ـ قتل عام سال ۶۷ و داستان بنی قریظه
آیتالله خمینی در فتوایِ سربه نیست کردنِ زندانیانِ سیاسی در سال ۶۷، گوشهِ چشمی هم به داستانِ یهودیان بنی قریظه و رفتار مُنتسب به رسول خدا داشت و او در طول تاریخ اسلام تنها کسی بود که از آن واقعه، قاعده فقهی ساخت.
واقعه ای که رقمسازیها و شاخ و برگهای آن بر خلافِ روایتِ «ابن اسحاق» در سیرهاش که «طبری» از آن کپی برداری کرده ـ به راستی جای چون و چرا دارد.
ـ ماهی از سر گنده گردد، نی ز دُم...
تاریخ پیش روی ما است. استبدادِ زیرِ پردهِ دین جز ظلمت و تباهی حاصلی ندارد و در میهن زخمیِ خویش دیدیم چگونه داغ و درفش را کنار خدا و پیامبر نشاندند و «کلمات طیبه» را به صلیب جور و جهل کشیدند...
من شهادت می دهم و رنج می برم که در زندان های میهنم مذهب به ابزارِ سرکوب مُبدل شد و« ستمگرانِ خود مؤمن بین»، با «تسویل» و «تزئینِ» عملکردِ خویش حتی زیارت عاشورا را به بازی گرفتند.
متن زیارت عاشورا (به ویژه در دوران خلفای ستمگر اموی و عباسی) بیانیهِ سیاسی اقلیتِ شیعه بود و به دلیل محتوا و بار عاطفیاش (حتا اکنون که به اعتماد و باورهای مردم ما ضربات هولناک خورده است)، جاذبه دارد و اگر کسی این واقعیت را انکار کند، جامعه ما را نمیشناسد.
امّا همین زیارت عاشورا، پُرسش برانگیز هم هست. آری ما در دوران گل و بلبل به سر نمی بریم و مرزبندی ها واقعی است اما این همه لعن و نفرین چرا ؟
اَللّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى... چه ضرورتی داشته که به اصحاب رسول خدا نیز که در رنج و شادی وی شریک بودند لعنت شود؟
آیا آن لعنت های عام، امثال «معاویه پسر یزید» را هم که از جلادان و قدرت حاکم فاصله گرفت، در بر میگیرد؟ آیا «امام محمد غزالی» نیز که کراهت داشت یزید را دشنام دهد، ملعون است؟ آیا میلیون ها غیرشیعی (و غیر مذهبی)که ظاهراً باید برادر و خواهر ما باشند، چون به ابوبکر و عمر و عثمان... بد و بیراه نمی گویند، اجنبی اند؟!
چونكه بى رنگى اسير رنگ شد
موسيى با موسيى در جنگ شد
چونكه رنگ از آن ميان برخاستى
موسى و فرعون دارند آشتى
بررسی اسناد، نسخه ها و محتوای زیارت عاشورا مرا قانع نکرد و هنوز می پندارم به ویژه قسمت های پایانی این زیارت جَعلی و من درآوردی است و در آینده نیز ستمگران می توانند با تکیه بر آن بذر کینه بکارند و برادرکُشی کنند. خود را «سالار کربلا» و مخالفین شان را «اهل کوفه» و شریکِ «ابن زیاد» جا بزنند.
استناد به کتبی چون «کامل الزیارات» ابن قولویه، «مصباح المتهجد» شيخ طوسى، «اقبالالاعمال» سید بن طاووس، « حاشيه المصباح »کفعمی، «بحارالانوار» مجلسی ، «شفاء الصدور» ميرزا ابوالفضل تهرانى و مفاتیح ...چه دردی را دوا میکند؟ ماهی از سر گنده گردد، نی ز دُم...
منبع:پژواک ایران