ترور سپهبد رزم آرا در مسجد سلطانی
همنشین بهار
نشست بهرام شاهرخ با نواّب صفوی
در تاریخ معاصر ایران، وقایع سالهای ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۹ در ارتباط با سپهبد رزمآرا و دورهای که از ترور ناموفق شاه در دانشگاه تهران شروع و به ترور موفق رزم آرا در مسجد شاه تهران ختم شد، حرف و حدیث بسیار دارد.
جدا از وحدت و تضاد شاه با رزم آرا و فتنه های امثال سرلشکر حسن ارفع و اسدالله علم و چرخش اشرف پهلوی در اواخر عمر رزم آرا، یکی از حلقات مفقوده ترور او، نشست «بهرام شاهرخ» مأمور سرشناس اینتلیجنس سرویس بریتانیا با فدائیان اسلام و نواب صفوی دو روز پیش از واقعه مسجد سلطانی است...
شاه و شیخ زوجی متضاد اما جدایی ناپذیرند.
در دوران صفوی (بعد از ورود امثال محقق کرکی از لبنان به ایران)، که مراسم عمرکشون راه افتاد و در همه جای کشور نماز جمعه و سینه زنی و عزاداری و سفره مشکل گشا و ختم انعام و... باب شد، پرداختن به زیارتگاهها نیز در دستور کار قرار گرفت.
نه فقط صفویان و شاه طهماسب، در دوره قاجار و زمان فتحعلیشاه و در دوره های بعد نیز اصحاب قدرت حواسشون بود که شاه و شیخ زوجی متضاد اما جدایی ناپذیرند و باید هوای همدیگر را داشته باشند. شیخ دعاگوش شاه بود و شاه در مراسم ترحیم آیات عظام صاحب عزا میشد...
...
اگر اعلیحضرت همایونی برای جبران مافات و آنچه در گذشته بین پدر (رضا شاه) و روحانیت گذشته بود، میکوشید با امثال آیتالله بروجردی خود را هم آواز و همراه نشان دهد، تعجبی نداشت. قرآن آریامهری چاپ میشد، شاهنشاه روزهای عاشورا و تاسوعا روضه میگرفت و عکس وی (در دامان آیت الله بروجردی) در ابعاد وسیع بین مردم پخش میگشت...
آیت الله فیض و آن مجلس ترحیم
آیت الله فیض شاگرد آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی (میرزای دوّم) بود. او وقتی از سامرا به قم آمد و مدرسه فیضیه و دارالشفاء که مخروبه شده و حجره هایش به انبار و کاهدان تبدیل شده بود، سر و سامان گرفت و طلاب علوم دینی جا و مکان پیدا کردند، بر سر زبان ها افتاد.
آیت الله فیض در اسفند سال ۱۳۲۹ درگذشت و آیت الله بروجردی بر جنازه اش نماز گذارد، اعلیحضرت نیز سر افتاد که باید در مجلس ترحیمش سنگ تمام بگذارد و گذاشت !
اعضای دولت شرکت کردند و شاهنشاه پشت سرهم سفارش میکردند حتماً آقای نخست وزیر (سپهبد رزمآرا) هم به مسجد شاه بروند...
رزم آرا به مجلس ترحیم آیت الله فیض برده شد و اجَلش سر رسید. کنار حوض مسجد سلطانی گلوله خورد و بر زمین افتاد.
گذشته چراغ راه آینده است.
طرح اینگونه مباحث چه ضرورتی دارد؟ رزم آرا و قاتلینش صد کفن پوسانده اند و از مرگ وی بیش از ۶۰ سال گذشته است.
شاه سر بر خاک نهاده. اسدالله علم نیست. دکتر مصدق، آیت الله کاشانی، نواب صفوی، خلیل طهماسبی و بهرام شاهرخ و...همه و همه رفته اند. دو سال و نیم بعد از ترور رزم آرا در ایران کودتا شده (۲۸ مرداد ۳۲)، خیلی ها را گرفتند و کشتند...نَفس ها، سالها و سالها در سینه حبس شد. «مُشت های آسمان کوب قوی، واشدند و گونه گون رسوا شدند»...
واقعش این است که گذشته، نگذشته و کوله بارش همچنان روی دوش ما سنگینی میکند. رزم آرا یا آیت الله فیض بهانه است. ما چاره ای نداریم جز آنکه بر لب جوی تاریخ بنشینیم و از آن بیاموزیم. در گذشته نباید زیست امّا، به گذشته باید نگریست. «گذشته چراغ راه آینده است.»
تنظیم صدا و تصویرها وقت بسیار زیادی برده و من برای ارائه این بحث شبهای بسیار بیدار مانده و صدها سند و عکس را بررسی کرده ام اما میدانم نارسا است و پوزش میخواهم.
منبع:پژواک ایران