عَلَمِ دولت نوروز به صحرا برخاست بهار میآید هر چند زمستانیان نخواهند
همنشین بهار
وقتی که سپاهیان «قُتیبه بن مسلم»(سردار عرب سپاه خلیفه اموی)، سیستان را به خاک و خون کشیدند، مردی چنگنواز، در کوی و برزنِ شهر، که غرق خون و آتش بود، از ستم های «قُتیبه» قصه میگفت و میگریست. اما همو بر چنگ هم مینواخت و میخواند: با اینهمه غم در خانه دل، اندکی شادی باید، که گاهِ نوروز است.
خواهران و برادران عزیز، دوستان دانشور و فرهنگورز، از راه دور و با قلبی نزدیک به شما سلام میکنم و مَقدَم اعتدال بهاری را گرامی میدارم. نوروز از لحظه اعتدال بهاری Equinox شروع میشود که ما در ایران به آن لحظه تحویل سال میگوییم. این بحث بعد از اشاره به حس غریب نوروز ، به پیشینه این«بهار جشن» که بزرگترین جشن ملی ایرانیان است میپردازد و اینکهنیاکان ما برای حفظ آن، چه خون دلها خوردند و با چه مشکلاتی روبرو شدند.
____________________
عَلَم دولت نوروز به صحرا برخاست
زحمت لشکر سرما ز سر ما برخاست
موسم نغمهٔ چنگست که در بزم صبوح
بلبلان را ز چمن ناله و غوغا برخاست
هر دلی را هوس روی گلی در سر شد
که نه این مشغله از بلبل تنها برخاست
سر به بالین عدم بازنه ای نرگس مست
که ز خواب سحر آن نرگس شهلا برخاست
بوی آلودگی از خرقهٔ صوفی آمد
سوز دیوانگی از سینهٔ دانا برخاست
سعدی
نوروز از لحظه اعتدال بهاری شروع میشود
نوروز از لحظه اعتدال بهاری Equinox شروع میشود که ما در ایران به آن لحظه تحویل سال میگوییم. اعتدال بهاری که به آن «هموگانِ بهاری» هم گفته شده، یکی از دو اعتدالی زمین است که در هر سال رخ میدهد. اعتدال دیگر اعتدال پائیزی است. اعتدال بهاری در نیمکره شمالی، برابر است با اعتدال پائیزی در نیمکره جنوبی. مراد از اعتدال در اینجا، مساوی بودن طول شب و روز است.
نوروز واژهای است مرکب از دو جزء که روی هم به معنای روز نوین است. اصل زبان پارسی میانه این واژه «نوکروچ» (Nok roc) یا «نوگروز» (Nogriz) است. به معّرَب آن «نیروز» گفته میشود.
[مُعَرّب اشاره به واژهای است که در اصل عربی نبوده و از زبانهای دیگر وارد عربی شده و همراه با دگرگونی، صورتِ عربی گرفتهاست]
...
ابوریحان بیرونی که نوشتههایش در زمینهٔ نوروز غنیترین و معتبرترین آثار مکتوب است میگوید «نوروز نخستین روز است از فروردین ماه و از این جهت روزِ نو نام کردند که پیشانی سال نوست.»
نوروز نخستین روز سال خورشیدی، یکی از کهنترین جشنهای به جا مانده از دوران ایران باستان است. قدمت آن و وجود این جشن به زمانهای پیش از شکلگیری ایران و قبل از دوره مادها و هخامنشیان برمیگردد، البته نام آن در اوستا نیست.
...
از سه هزار سال پیش از میلاد، در آسیای میانه و آسیای غربی دو عید، رواج داشته، عید آفرینش در اوایل پاییز و عید رستاخیزی که در آغاز بهار، برگزار میشدهاست. بعدها دو عید پاییزی و بهاری به یک عید تبدیل گردیده و آغاز بهار جشن گرفته میشده است. در ایران آیین مرگ و رستاخیز سیاوش با نوروز پیوند خورده، به این ترتیب که چند روز پیش از عید، به سوگ سیاوش مینشستند و با فرارسیدن نوروز، به جشن و شادی دست میزدند، چنانکه گویا سیاوش، زنده شده باشد.
...
پیدایش نوروز، در غالب داستانهای اساطیری ایران به زمان پیشدادیان(نخستین سلسلهٔ پادشاهان در شاهنامه) نسبت داده شده و از جمشید پادشاه مشهور پیشدادی به عنوان بنیانگذار این جشن یاد گردیدهاست. فردوسی هم در این زمینه اشاراتی دارد.
به جمشید بر گوهر افشاندند - مر آن روز را روزٍ نو خواندند سر سال نو هرمزو فرودین بر آسوده از رنج تن دل زکین بزرگان به شادی بیاراستند - می و جام و رامشگران خواستند چنین روز فرخ از آن روزگار - بمانده از آن خسروان یادگار
...
ابوریحان بیرونی هم در کتاب آثار الباقیه از جمشید و نوروز گفتهاست. بهرحال قدمت نوروز و وجود این جشن به زمانهای پیش از هخامنشیان و مادها برمیگردد.
گرچه اطلاعات دقیقی از نوروز در دورهٔ هخامنشیان در دست نیست اما گفته میشود آئینهای این جشن در روزگار آنان مرسوم بودهاست.
در دوران اشکانی و ساسانی، نوروز جشن ملی همهٔ ایرانیان بود. توجهی که این جشن در دوران ساسانی از آن برخوردار بود، در موسیقی نیز منعکس است.
در میان نام آهنگهای زمان ساسانی که شاعران ایرانی دورانهای متأخرتر منوچهری و نظامی آنها را ضبط کردهاند، نامهای نوروز، ساز نوروز، نوروز بزرگ و نوروز قباد میآید.
در تاریخ نگاری دوران اولیه اسلام، شرح آیین نوروز و تشریفات وابسته به آن به تفصیل آمدهاست که قدیمیترین سند در این دوره به جاحظ دانشمند سدهٔ سوم هجری تعلق دارد. وی در المحاسن و الاضداد، همچنین در کتاب التاج فی اخلاق الملوک، به آداب نوروز هم پرداختهاست.
نوروزنامه - رسالهای مردمشناختی منسوب به خیام - هم، به آداب جشن نوروز اشاره دارد. همچنین کیهاننگاری و عجایبالمخلوقات نوشتهٔ زکریای قزوینی، و نخبةالدهر نوشتهٔ شمسالدین دمشقی.
حرف و نقل ها پیرامون نوروز
ابوحامد محمد غزالی در کتاب کیمیای سعادت به جشنهای به قول خودش «گبران»، گیر داده و گفتهاست: نوروز و سده باید مندرس شود و کسی نام آن را نبرد و اظهار شعار گبران حرام است.
قطب الدین راوندی در کتاب لب اللباب، از قول پیامبر اسلام نوشته: ابدلکم بیومین یومین، بیوم النیروز و المهرجان، الفطر و الاضحی. یعنی دو روز را برای شما جانشین دو روز کردم، عید فطر و قربان را به جای عید نوروز و مهرگان.
ابن شهر آشوب در مناقب از قول امام هفتم نقل کرده: نوروز سنت ایرانیان است که اسلام آن را محو کرده، بر ما مباد که زنده کنیم آنچه را اسلام به محو آن حکم دادهاست.
تاریخ طبری مواردی چند از صدر اسلام نقل کرده که مردم از برگزاری جشن نوروز منع شده، یا به خاطر به جاآوردن آداب نوروز، مانند آتشبازی و آبپاشی و نهالکاری، به زندان رفته و آزار دیدهاند.
شیخ طوسی، در کتاب مصباح المجتهد به صراحت نوروز را از «دسیسههای مَجوس» دانسته و برگزارکردن آیین و آداب نوروزی را برابر کفر خواندهاست.
نیاکان ما البته به این «شّر و وّر ها» گوششان بدهکار نبود. آنان حق داشتند نسبت به نوروز حساس باشند. اینکه در اوستا از آن نامی نیست و نوروز آیینی پیش آریایی در نجد ایران بودهاست و در سنتهای مردمان کشاورز میانرودان(بین النهرین) و جشنهای موسوم به آکیتو(جو) ریشه دارد و آشوریان و بابلیان و سومریان آنرا ارج مینهادند و پارسیان پس از فتح بابل، آنرا برداشتند و باورهای خود را به آن آمیختند - مسأله را عوض نمیکند.
بدیهیست که آیینها در چرخشهای تاریخی ـ جغرافیایی تغییر مییابند. بگذریم که نشانههایی از آیین نوروز در دوران هخامنشیان(در کاخ آپادانا در تخت جمشید) وجود دارد و در میان آهنگهای زمان ساسانی هم که شاعران ایرانی مانند نظامی و منوچهری ضبط کردهاند، نام نوروز آمدهاست. ساز نوروز، نوروز بزرگ، نوروز قباد...
اگر در اوستا از نوروز نامی نیست، ولی در فروردینیشت از آغاز فصل به عنوان یک جشن آیینی، یاد شده و در کتاب بُنْدَهِشْن که تفسیرگونهای از اوستا است، به روز اول فروردین اشاره شدهاست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اضداد نوروز کم کم با آن راه میآیند
خلفای ستمگر ابتدا از کراهت و شرکآمیز بودن مراسم نوروزی دم زدند و بعد که دیدند تیغشان نمیبُرد کوشیدند نوروز را مصادره، و شرعیزه کنند. گفتند در آیه ۱۱۴ سوره مائده، واژه عید آمدهاست. البته این آیه هیچ ربطی به نوروز ندارد.
قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ اللّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَینَا مَائِدَه مِنَ السَّمَاءِ تَکونَ لَنَا عِیداً لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا... عیسی بن مریم گفت: پرودگارا! برای ما از آسمان مائدهای فرست تا این روز برای ما و کسانی که پس از ما میآیند، عید باشد.
...
پخش شد که نوروز، روز عزیز و بلند مرتبهای است. اصلاً از روزهای خود ما بوده و روزه استحبابی و نماز دارد! ناگهان نوروز، همان که شیخ طوسی دسیسههای مجوس نامید و به قول غزالی میبایست مُندَرس شود و شعار گبران بود، عزیز و با نمک شد و گفتند اولین روزی که خورشید طلوع کرد و زمین ایجاد شد نوروز بوده، نوروز روزی است که علی در نهروان خوارج را هلاک کرد. گلهای زمین در آن روز خلق شد. در چنین روزی بود که کشتی نوح بر کوه جودی نشست، جبرئیل در نوروز بر پیامبر نازل شد. روز نوروز بود که ابراهیم خلیل بتها را شکست. حضرت محمد، علی بن ابیطالب را در روز نوروز بر دوش خود حمل کرد تا بتهای قریش را سرنگون کند. در چنین روزی(در نوروز) حضرت مهدی ظهور میفرماید و ما انتظار فرج آن حضرت را در چنین روزی داریم. نوروز از ما و شیعیان ماست!
البته، خیلی جلو تر، دیگران هم(پیش از اسلام)، شماری از رویدادها را به نوروز میچسباندند خداوند آدم را در نوروز آفرید. دراین روز کیومرث به پادشاهی رسید و نیشکر به دست جمشید شکسته و خورده شد، در نوروز زرتشت دین بهی را آشکار نمود. سلیمان پیامبر هم انگشتری را که راز حشمت و حکمت او بود در نوروز باز یافت. ...
این افسانهها به بقا و دوام نوروز میافزود. ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه به برخی از این داستانها در رابطه با نوروز، اشاره کردهاست. فردوسی نیز در شاهنامه، آغاز شهریاری کیومرث و بر تخت نشستن وی را در نخستین روز فروردین ماه میداند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سرکیسهکردن مردم به بهانه فرارسیدن عید نوروز
خلاصه دیگر نوروز اَح نبود، شعار گبران و دسیسه مجوسان هم نبود، ماه شد و عزیز. البته وقت تحویل چهار رکعت نماز مستحبی داشت و میبایست چهل مرتبه سوره یاسین را بر انار خواند و ۶۰ مرتبه فوت کرد و ذکر گفت...!
گفتند ابوالحسن نصر بن عامر بن وهب سنجاری، صاحب بن عباد، شیخ طوسی(در مختصر مصباح) و محمد باقر مجلسی(در جلد ۵۹ کتاب بحارالانوار) از نوروز نوشتهاند. حالا چه چرندیاتی نوشتهاند بماند. وقتی مشخص شد عید فطر و عید قربان برگزار میشود اما ابدا جای نوروز را نمیگیرد، روایت مُعَلّیٰ بن خُنَیس که مثلاً از ارزشهای نوروز حرف میزند، برجسته شد، منتها برای کمرنگکردن آن درانداختند تمامی روزها نوروز است هر روز را نوروز کنید.(اصنعوا کل یوم نیروزا) اگر در استناد اینگونه احادیث به امامان تردید نکنیم و آنها را از همه جهات موثق و معتبر پنداریم، میشود انگیزههای دیگری نیز از گرامیداشت نوروز فرض کرد که اشاره میکنم.
حکومتیان گاه از اعیاد ملی مردم استفاده ابزاری میکردند. فرمانروایانی بودهاند که به نوروز جدا از دلایل دینی، با انگیزه سیاسی و در جهت سرکوب جنبشهای شعوبی، کینه میورزیدند و اگر روی خوش هم نشان میدادند هدفشان گرفتن خراج و سرکیسهکردن مردم به بهانه فرارسیدن عید نوروز بود. در کتاب عیون اخبار الرضا، اثر شیخ صدوق آمدهاست که جعفر بن یحیی برمکی بعد از کشتن یکی از علویان، سر وی را همراه هدایای نوروز که از مردم گردآوری شده بود، نزد هارون الرشید فرستاد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بهار آمد، بهار آمد. خوش آمد - علی با ذوالفقار آمد خوش آمد
اگر دوره صفوی نوروز در صدر مینشیند و بیش از ۱۵ رساله نوروزیه تألیف شده، همهاش برای حرمتگذاشتن به نوروز نیست. صفویان شیعه در برابر عثمانی اهل تسنن، آگاهانه نوروز را به رُخ میکشیدند.
نوروز جدا از همسویی با طبیعت، از جمله به دلیل درگیر بودن آن با امر خراج، ظلم دجالان ستمگر را پشت سر گذاشته و زیر ضربات ستمگران بودهاست.
...
غزالی در کیمیای سعادت ضمن اشاره به منکرات بازار در نوروز و ذکر اینکه در بازار وقت این عید، چنگ و چغانه(جغجغه) و صورت حیوانات فروشند، میگوید:
برای نوروز بعضی چیزها حرام است و بعضی مکروه. صورت حیوان حرام است. آنچه که برای سده و نوروز فروشند، چون سپر و شمشیر چوبین و بوق سفالین(سوتک) اینها در نفس خود حرام نیست. اما در نوروز برای اظهار شعائر گبران حرام است که مخالف شرع و هرچه برای آن کنند، نشاید... نوروز و سده، باید مندرس شود و کسی از آنها یاد نکند. اگر گروهی از سلف(گذشتگان) گفتهاند باید(در نوروز) روزه داشت(علتش این بود که) از طعامهای(نوروزی) خورده نیاید. حتی روزه گرفتن هم، ذکر نوروز بوده، و نشاید که انجام شود و نام این روز برند(اسم نوروز به میان بیاید)، بلکه باید با روزهای دیگر برابر داشت.
اینگونه پندارها در مورد نوروز، پیش از غزالی نیز تبلیغ میشد. بدیع الزمان همدانی، یکی از ادیبان عربی نویس ایرانی قرن چهارم به مریدان خودش یادآور میشد:
ولا شرفا نیروزا... نوروز از شرف و بزرگواری تهی است.
پانویس
عقاب جور گشودهاست بال در همه شهر
در ایام نوروز، مبارک باد و مبارک باشد و تبریک، وردِ زبان ماست. عید شما مبارک، سال نو مبارک و از این قبیل... آرزوی مبارکی و بهروزی، و این امید که از درون شب تار میشکوفد گل صبح، البته نیکوست. اما در دنیای واقعی که مستقل از ذهن من و شماست، گاه تاریکیها واقعیتر از آنند که تصور میشود. سال نو مبارک، اما... در روزگاری که گرگ و روباه و موش دست به دست هم دادهاند، این مبارکی، چگونه میخواهد محقق شود؟ مگر نه اینکه مبارک، باید با برکت و رشد و تعالی همراه باشد؟
عقاب جور گشودهاست بال در همه شهر، کدام عید؟ کو سال نو و مبارکی؟
به دنیای تیره و تار کنونی دقیق بنگریم، طالبان نفت و دلار دوز و کلک میچینند و مرتجعین که از پستان دین شیر دنیا میدوشند، با عملکرد مستبدانه، دم به دم به آنان گرا میدهند.
ز منجنیق فلک سنگ فتنه میبارد و به قول شهریار در منظومه «حیدر بابا»:
گوئی ظلمت شب به روشنی چیره شده و چشمان گرگ در سیاهیها خیره گشتهاست.
...
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
گرچه به قول بزرگمهر در باب برزویه طبیب در کلیله و دمنه «کارهای زمانه میل به ادبار دارد. چنانستی که خیرات مردمان را وداع کردستی...» اما، در گستره تاریخ، ابرهای سیاه حرف آخر را نمیزنند. باید با همه اندوه در خانه دل و جان، به بهار اقتدا کرد و همچون حافظ، فرمانروای بی همتای غزل و شور که در اوج حمله مغول، یورشهای امیر تیمور و کشاکشهای آل مظفر، از غلبه بر تاریکی سخن میگفت، در اوج سیاهیها نیز مشعل امید برافروزیم. اصالت با پلیدی و تاریکی نیست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بهار میآید هر چند زمستانیان نخواهند
قطره بارانی که بر گل سرخ میلغزد، جوانه لجوجی که بر سرما غلبه میکند، آوندهای سرکشی که موانع را از سر راه برمی دارند، گیاه مهربانی که از دل خاک سرَک میکشد و به آفتاب سلام میکند، چشمه جوشانی که دل سنگ را میشکافد، همه و همه، در برابر این زندگی که پارس میکند و این زمین که خار میخلد و این آسمان که بلا میریزد، فریاد بر میآورند: بهار میآید هر چند زمستانیان نخواهند.