مست بودم، مست سرنشناس، پانشناس، اما لحظه پاک و عزیزی بود.
برگکی کندم
از نهال گردوی نزدیک،
و نگاهم رفته تا بس دور.
شبنم آجین سبز فرش باغ هم گسترده سجاده.
قبله گو هر سو که خواهی باش.
با تو دارد گفت وگو شوریده مستی.
- مستم ودانم که هستم من-
ای همه هستی ز تو، آیا تو هم هستی؟
مسیح (מָשִׁיחַ=کریستوس، کریست) اهل ناصریه (ناصره؛ از منطقه خاورمیانه) بود. سیه چرده و سیه چشم و سیه مو؛ اما رنگ مو و چشم و چهرهاش، همچون مضمون پیام او (مهربانی و بردباری) مصادره شد و در نقاشیها، فیلمها و کتابها با چهرهای سفید، موی طلایی و چشمان آبی تصویر شدهاست.
...
انجیل مَتٰی ٤٦:٢٧
مسیح نیز رنج میکشید و بیمروتّیها و جفای روزگار آزارش میداد. وقتی به صلیب کشیده شد فریاد زد: