شورشِ نان در تهران
همنشین بهار
This Month in History تقویم تاریخ، رویدادهای ماه آذر
در وقایع مربوط به ۱۷ آذر سال ۱۳۲۱ به شورش نان در تهران اشاره ای داشتم. ضروری دیدم سر آن کلاف سردرگم را کمی باز کنم. با یادآوری این سخن ویلیام شکسپیر که گفت: «گذشته، پیشدرآمد اکنون است» توجه شما را به ویدیوهای تقویم تاریخ و به این مطلب جلب میکنم.
شورش نان، هیئت حاکمه را به وحشت انداخت.
پیش از جنگ جهانی دوّم، ایران صادرکننده ویژه غلّه بود اما سال۱۳۲۰ با قحطی مرگباری روبرو شد. در آن شرایط طاقت فرسا که گرسنگی و بی غذایی بیداد میکرد و گربه ها نیز در امان نبودند، مردم ستمدیده و کلافه میهن ما که به درد چکنم چکنم گرفتار شدند بالاخره طاقت شان طاق شد.
در کرمانشاه، نجفآباد، زنجان، سنندج، تبریز، داراب، رشت، قزوین، ملایر، اراک و گلپایگان... مردم عاصی شده، به انبارهای غلّه هجوم بردند.
اوج این اعتراضات، شورش نان در تهران (هفدهم آذر سال ۱۳۲۱) بود.
واقعه مزبور که باعث نگرانی و وحشت هیئت حاکمه شد، بعد از تبعید رضا شاه از ایران که نیروهای متفّقین در کشور ما جا خوش کردند، روی داد.
شورش نان که بستری برای تسویه حساب سیاسی فراهم نمود، منعکس کننده مشکلات ایران در زمان جنگ جهانی دوّم و دخالت اشغالگران در تمام شئون کشور ما بود.
نان و پنیر و پونه، قوام قوام گشنمونه
بادامجان دورقاب چین های دربار و امثال سرهنگ ارفع و...به محمدرضا شاه که تازه روی کار آمده و هنوز پایههای قدرتش تثبیت نشده بود خط می دادند زیر پای نخست وزیر وقت احمد قوام (قوامالسلطنه) را جارو کند. دلیلش هم این بود که قوام السلطنه خواستار نوعی حکومت سلطنتی بود که در آن شاه نقش محدودی داشته باشد.
قوام آدم کوچکی نبود و با اینکه ۱۸ سال مغضوب رضا شاه بود و باید میرفت آنجا که عرب نی میزند، خودش را از تا نیانداخت و تازه وقتی محمد رضا شاه از سوئیس برگشت برای دست کم جلوه دادن وی به او گفت: «اِ، بزرگ شدی...»
در واقعه ۱۷ آذر ۱۳۲۱، مقالات تند و تیز هواداران دربار علیه قوام، حضور سازمان یافته دانشآموزان برخی مدارس تهران که راهی میدان بهارستان شده و جلوی مجلس شورای ملی شعار «نان. نان. نان. ما نان میخوایم یالله...نان و پنیر و پونه. قوام قوام گشنمونه...» سر میدادند، همچنین حضور چاقوکشها و رجاله ها در میان مردم محروم و گرسنه که کاسه گرمتر از آش شده بودند، نشان میداد اعتراضات به حق مردم که می توانست در چشم اندازش طرحی نو دراندازد، آلوده اغراض سیاسی شده و دست و دستهایی در کار است تا از آن نردبان بسازد.
ماموران نظامی به روی تظاهرکنندگان آتش گشودند.
مردم محروم بیشتر خواهان حل مسائل اقتصادی خود از قبیل رفع گرانی، تورم، تأمین گندم و غلات بهویژه آرد و نان بودند و معترض بودند چرا نان آلوده و تلخی را که با آرد آغشته به خاک ارّه پخته شده، به خوردشان میدهند اما دربار و مجلس و امثال تیمسار یزدانپناه و سرهنگ ارفع (که شاه بلافاصله پس از شورش٬ درجه او را به سرتیپی ترفیع داد)، بهدنبال سرنگونی دولت قوامالسلطنه بودند.
۱۷ آذر ۱۳۲۱، گروهی از مردم به مجلس ریختند و تنی چند از نمایندگان را به باد کتک گرفتند.... گروهی دیگر به خانه قوام السلطنه حمله بردند و آنجا را غارت و تخریب کردند.
قوام السلطنه روزنامه های پایتخت را بست و قرار شد سپهبد احمد امیراحمدی شورش مردم یا به قول خودش «غائله» را بخواباند.
به دستور امیراحمدی و سرتیپ اعتماد مقدم رئیس شهربانی، ماموران نظامی به روی تظاهرکنندگان آتش گشودند و خیزش مردم را با شّدت تمام سرکوب کردند که شمار زیادی کشته و زخمی به جای گذاشت.
قال قضیه ظاهراً کنده شد اما قوام، روزنامه ها را به بهانه دردست تنظیم بودن لایحه تازه قانون مطبوعات باز نکرد و به جای آنها یک روزنامه دولتی و آبکی به نام «اخبار روز» منتشر نمود.
...
تورم پول ناشی از چاپ بی رویّه اسکناس، کمبود کلی غلّه در کشور و مشکل حمل و نقل آن، ارسال غلّه محصول ایران به شوروی جنگزده و احتکار خواربار مورد نیاز مردم، از جمله عوامل آن خیزش بزرگ بود.
عصیان مردم تهران اگرچه مورد سوء استفاده قرار گرفت و ﻣﺮﺩﻡ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻭ ﺳﺘﻢ ﺩﻳﺪﻩ ﺑﻪﺟﺎﻱ ﻧﺎﻥ ﻭ ﺍﺻﻼﺣﺎﺕ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩی، ﮔﻠﻮﻟﻪ ﻧﺼﻴﺐﺷﺎﻥ ﺷﺪ، اما تاثیرات خودش را باقی گذاشت.
نقش متفّقین در قحطی و گرسنگی مردم
حضور و دخالت متفقّین که آنزمان در کشور ما آقابالاسر و صاحب اختیار بودند و در همه چیز امر و نهی میکردند، از جمله علل آن قحطی بزرگ بود. تعادل در عرضه و تقاضا را حضور آن همه نیروی مصرف کننده غیر مولد در کشور که دائم اُرد می دادند، بهم ریخته بود.
ﺩﻭﻟﺖ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻣﻮﻇّﻒ شده ﺑﻮﺩ ﺳﺎﻻﻧﻪ ﻫﻔﺖ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻦ ﮔﻨﺪﻡ، ﭘﺎﻧﺰﺩﻩ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻦ ﺟﻮ ﻭ سی ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻦ ﺑﺮﻧﺞ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﺷﻮﺭﻭﻱ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺩﻫﺪ با این حال شوروی مازاد تولید غلّه منطقه آذربایجان را که یکی از مراکز اصلی تولید گندم بود، برای خودش برمی داشت. دود اقدامات مخرّب نازیها در جنگ که مزارع گندم شوروی را هم به آتش کشیده بودند، به چشم مردم قحطیزده ایران هم میرفت.
ﺩﺭ ﺗﻤﺎمی ﻧﻮﺍحی ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻛﻤﺒﻮﺩ ﮔﻨﺪﻡ ﻭ ﺳــﺎﻳﺮ ﻏﻼﺕ ﺑﻪ چشم میخورد اما ﺭﻭﺱﻫﺎ ﺍﺯ ﺣﻤــﻞ ﻏﻠّﻪی ﻣــﺎﺯﺍﺩ ﺁﺫﺭﺑﺎﻳﺠﺎﻥ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻮﺍحی ﺗﺤﺖ ﺍﺷــﻐﺎﻝ ﻛﻪﺣﺎﺻﻞﺧﻴﺰﺗﺮﻳﻦ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻏﻠﻪﺧﻴﺰ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻘﺎﻁ ﻛﺸﻮﺭ- ﺑﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮی میﻛﺮﺩﻧﺪ.
با وجود توافقنامه متفقین و ایران که شامل قولهای متفقین برای تامین غله کافی برای کشور میزبان بود، انگلیسی ها در مواردی سهم مردم را در انبارهای خودشان ذخیره میکردند. سفیر وقت آمریکا در ایران گفته بود: «دولت انگلستان عمداً نمیخواهد از قحطی و گرسنگی در ایران جلوگیری به عمل آورد.»
آنزمان ﻧﻔﺖﺍﻳﺮﺍﻥ ﻣلّی ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ و صاحب اختیار ﺷﺮﻛﺖ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻓﺮﺍﻭﺭﺩﻩﻫﺎﻱ ﻧﻔتی، ﺍﻧﮕﻠﻴسیﻫﺎ ﺑﻮدند و ﺗﺄﻣﻴﻦ ﺳﻮﺧﺖ ﻧﺎﻧﻮﺍییﻫﺎ ﻭ ﻧﻴﺰ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﻙ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﻧﻘﻠﻴﻪﺍﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﺍﻳﺮﺍنیﻫﺎ ﺑﻮﺩ به میل و اراده آنان بستگی داشت. ﺍﮔﺮ نمایندگان روس و انگلیس ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ناز میﻛﺮﺩﻧﺪ و ادا در میآوردند، کامیونهای حمل غله، علاّف می شد و توان حرکت نداشت و ﻧﺎﻧﻮﺍییﻫﺎ هم ﺳــﻮﺧت ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﺎﻥ بپزند.
ﺗﻤﺎمی ﺧﻄﻮﻁ ﺣﻤﻞ ﻭ ﻧﻘــﻞ ﺟﺎﺩّﻩﺍﻱ ﻭ ﺭﻳلی ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺗﺤﺖ ﺍﺷــﻐﺎﻝ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ متفقین بود، ﺩﺭ ﺣﺎلیﻛﻪ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻱ ﻭ ﺗﻌﻤﻴــﺮ ﺧﻄﻮﻁ ﺭﺍﻩﺁﻫﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩﻱ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﻳﺮﺍﻥ میﮔﺬﺍﺷــﺘﻨﺪ.
دولت ایران به موجب پیمان «اتحاد سهگانه» تمامی وسایل حمل و نقل زمینی و خطوط راه آهن کشور را در اختیار متفقین قرار داده بود و توزیع به موقع و مناسب غلّه در سرتاسر کشور به خوبی صورت نمیگرفت.
سمت جنوبی راه آهن تحت نظارت کامل انگلیسیها و قسمت شمالی آن در دست روسها قرار داشت. از تعداد ۳۵۰۰ کامیونی موجود در کشور، ۲۵۰۰ عدد آن توسط روسها و ارتش انگلیس عملاً ضبط شده بود و از ۱۰۰۰ کامیون دیگری که باقی میماند، بیشتر آنها لاستیک و لوازم یدکی نداشتند.
جدا از ناتوانی نظام حمل و نقل و توزیع، ضعف قدرت دولت مرکزی و عدم ثبات سیاسی، زمینه ظهور یاغیان و راهزنان را هم فراهم آورده بود که جادّه ها را قرق کرده، قدارّه می کشیدند و حمل و نقل غلّه در سطح کشور را مختل میساختند.
در آن شرایط تاجران سودجو نیز بهصورت گسترده به احتکار غلّه پرداختند و کشاورزان خردهپا مقادیر زیادی از محصول خود را سه برابر قیمت خرید دولت به محتکرین بزرگ میفروختند و دولت نمیتوانست سرش بی کلاه میماند و عملاً توان ذخیره کردن گندم را نداشت.
نیروهای روسی ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﺮﺍﺳــﺎﻥ ﺗﺎ ﺁﺫﺭﺑﺎﻳﺠﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺷــﻐﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺎ ﭘﺴﺖﻫﺎﻱ ﻧﻈﺎمی ﻛﻠﻴﻪﻱ ﺭﻓﺖﻭﺁﻣﺪﻫﺎﻱ ﺳﺎﻛﻨﺎﻥ ﺍﻳﻦﻣﻨﺎﻃﻖ ﺭﺍ کنترل کرده، ﺩﺳــﺖ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﺮﻛﺰی را در حنا گذاشته بودند.
ﮔﻤﺮﻛﺎﺕ ﻣﺮﺯﻫﺎﻱ ﺷﻤﺎلی ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻛﺎﺭﻛﻨﺎﻥ ﺍﻳﺮﺍنی ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺤﻞ ﻛﺎﺭﺷﺎﻥ ﺍﺧﺮﺍﺝ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺻﻮﻻً ﺍﻣﻮﺭ ﮔﻤﺮکی ﺻﻮﺭﺕﻧمیﮔﺮﻓﺖ و ﭘﺪﻳﺪﻩﻱ ﻗﺎﭼﺎﻕ ﺍﺭﺯﺍﻕ ﻋﻤﻮمی ﺑﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﮔﻨﺪﻡ ﻭ ﺣتی ﺩﺍﻡ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪﻛﺸــﻮﺭ ﺷﻮﺭﻭﻱ امری عادی بود. ﺍﺯ سوی ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻧﺎﻥ ﺭﻭسی ﺑﺎ ﺻﺪﻭﺭ ﻛﺎﻻﻫﺎی خودشان ﺑﻪ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﻋﺪﻡ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺣﻘﻮﻕ ﮔﻤﺮکی ﺑﺎﻋﺚ ﺍﺧﻼﻝ ﺩﺭ ﺍﻣﺮ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎنی ﺍﻳﺮﺍﻥ میﺷــﺪﻧﺪ.
کِرم از خود درخت است.
***
شورش نان، آشفتگیهای عمیق و دراز مدت بسیاری به همراه داشت. قدرتگیری رجاّله ها و لمپنها که بفرموده، خود را در صفوف مردم جا دادند و بعدها هم بر سر امتیازات نفت در اواسط سال ۱۳۲۳، در ماجرای ترور احمد کسروی ۲۰ اسفند ۱۳۲۴و در همراهی با عمله کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و... سنگ تمام گذاشتند، به نوعی با شورش نان و خیزش مردم تهران در آذر سال ۱۳۲۱ «خویش+آوند» است.
در نقطه مقابل (با اینکه حزب توده صحنه گردان شورش نان در تهران نبود)، امّا گسترش اش در سالهای ۱۳۲۲ و ۱۳۲۳ مدیون آن خیزش بزرگ مردم است.
شورش نان، دولت قوام السلطنه را هم به زیر کشید.
قوام گرچه در امر انتشار پول، بازداشت ایرانیان هوادار آلمان، استفاده از سربازان انگلیسی برای سرکوب مردم در آذر ۱۳۲۱ و ترمیم هیات وزیران خود مطابق میل انگلیسی ها، هواداری از آنان را نشان داد اما بالاخره کلّه پا شد و جای او را علی سهیلی گرفت.
شورش نان تضادهای متفقّین را هم دامن زد و آمریکاییها پس از آن واقعه، تا حدودی سفره خودشان را از انگلیسی ها جدا کردند.
شورش نان، رخداد تاریخی منحصر به فردی است که درسهای بزرگی دارد.
پانویس:
گذشته پیش درآمد اکنون است.
در نمایشنامه توفان The Tempest اثر ویلیام شکسپیر، «آنتونیو» به برادر خائن شاه (سباستیان) میگوید :
گذشته پیش درآمد اکنون است.
“What’s past is prologue ”
The Tempest Act 2, scene 1, 245–254
...............................................
قحطی نان در زمان ناصرالدین شاه
قحطی نان در زمان ناصرالدین شاه نیز پیش آمده که طی آن جمعّیت خشمگین در تهران نانواییها را غارت کرده برای کشتن امام جمعه سرشناس شهر ازدحام میکنند و با شکستن مقاومت نگهبانان مسلح به ارگ سلطنتی هجوم میبرند. این واقعه دهم اسفند ۱۲۳۹ شمسی (اول مارس ۱۸۶۱ میلادی) روی داده است و وقتی ویدیوهای تقویم تاریخ به اسفند ماه برسد، به آن اشاره خواهم نمود.
...............................................
«سپهبد یکصد کنتور» حالا کجا است؟
سپهبد امیر احمدی در کابینه قوامالسلطنه (۱۸ مرداد ۱۳۲۱) به وزارت جنگ برگزیده شد. او یکی از ثروتمندان درجه اول ایران معروف به «سپهبد یکصد کنتور» بود و مستغلات زیادی در تهران داشت. در محل باغ و اقامتگاه تابستانی خاندان امیراحمدی واقع در منطقه مقصود بیک شمیران - چهارراه حسابی - اکنون «باغ موزه هنر ایرانی» برپا است و خبری از سپهبد و هارت و هورت هایش نیست.
...............................................
برای آشنایی بیشتر:
استیفن ل. مک فارلند، کالبدشکافی یک تجمع سیاسی در ایران: بلوای نان / آذر ۱۳۲۱ در تهران، ترجمه: نادر میرسعیدی، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، شماره: ۳۱، پاییز ۱۳۸۳
احمد کتابی، قحطیهای ایران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۴
خاطرات سیاسی، انور خامهای، نشر گفتار
ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺍﺷﻐﺎﻝ ﻣﺘﻔﻘﻴﻦ، ﻣﺠﻤﻮﻋﻪﻱ ﺍﺳﻨﺎﺩ
بهروز طیرانی، جنگ جهانی دوم، قحطی و واکنشهای مردمی در قبال آن، گنجینه اسناد، بهار ۱۳۷۲، شماره ۹،
باقر عاقلی، میرزا احمد خان قوام السلطنه
شهلا آذری، قحطی و گرانی نان ۲۴-۱۳۲۰ شمسی، گنجینه اسناد، بهار و تابستان ۱۳۷۱، شماره ۵ و۶،
ایران بین دو انقلاب، از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، یرواند آبراهامیان، ترجمۀ کاظم فیروزمند، نشر مرکز
ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺬﺍﻛﺮﺍﺕ ﻣﺠﻠﺲ ﺷﻮﺭﺍﻱ ﻣلی، ﺩﻭﺭﻩﻱ ﺳﻴﺰﺩﻫﻢ ۶/۱۱/۱۲۳۱ ﻭ
۸۲/۸/۱۲۳۱.
محمد عتیقپور، بلوای نان، نشر شریف، ۱۳۷۹،
ﻟﻨﭽﺎﻓﺴکی، ﺟﺮﺝ، ﻏﺮﺏ ﻭﺷﻮﺭﻭﻱ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ: ۳۰ ﺳﺎﻝ ﺭﻗﺎﺑﺖ ۸۴۹۱-۸۱۹۱،
ﺗﺮﺟﻤﻪﻱ ﺣﻮﺭﺍ ﻳﺎﻭﺭﻱ، ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﺍﺑﻦ ﺳﻴﻨﺎ،۱۵۳۱.
روزنامه اطلاعات، ۲۲ تیر ۱۳۲۱، شماره ۴۹۳۷.
اسناد نخست وزیری، کد: ۱۰۱۰۰۸، گزارش تحویل گندم به شوروی در تاریخ ۲۴/۱۰/۱۳۲۱
ﻣﻴﻠﺴﭙﻮ، ﺁﺭﺗﻮﺭ، ﺁﻣﺮﻳﻜﺎﺋﻴﻬﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﺮﺿﺎ ﻫﻮﺷﻨﮓ ﻣﻬﺪﻭﻱ، ﺗﻬﺮﺍﻥ،
ﻧﺸﺮ ﺍﻟﺒﺮﺯ. ۰۷۳۱.
Americans in
Cordell Hull, December 8,1942, RG 59,891.00/1981, Decimal Fille, Department of State ,
NewYork Times, February 7, 1943, February 15, 1943, February 23, 1943
Dreyfus to
1942, RG 59, 891.00/1961, DSNA; "The Recent Disorders in
28127, Numerical Files, Office of Strategic Services, National Archive
***
همنشین بهار
منبع:پژواک ایران