در دهه پُر ابتلای ۶۰؛ شماری از بازجویان و شکنجهگران(نه تمامی آنها)، ابایی نداشتند به زندانیان سیاسی علاوه بر شلاق، اتهامات اخلاقی هم بزنند. آنچه این پلیدی را برای آنان توجیه و شرعیزه میکرد، قول این واعظ و آن منبری، پیرامون باب «مباهته» بود که از آن تهمت و افترا زدن به مخالفین و منتقدین برداشت میکردند. باب مباهته در فقه تکلیف مدار موجود - فقه منجمد و ایستایی که هر جفا و جنایتی با توسل به آن توجیه میشود و خودش نیز در «بند» است - ذیل عنوانهای غیبت و سّب مؤمن مورد بحث قرار گرفتهاست.
گفته میشد پیامبر در مقابل «اهل بدعت»؛ دستور داده نه تنها باید از آنها برائت بجویید و دوری کنید، بلکه لازم است به آنان تهمت هم بزنید.(باهِتوهُم)
...
مباهته مصدر باب مفاعله از ماده «بهت» است. این واژه در کتب لغت با تلفظ مختلف، در دو معنای تحیر و دروغ بستن معنا شدهاست. بُهْت به ضم باء و سکونِ هاء؛ به معنای دروغ بستن، و بَهْت به فتح باء و سکونِ هاء، به معنای تحیر و شگفتی است.
«باهتوهم» به معنی «مبهوت ساختن» است. یعنی در برابر مخالفین دلیل محکم و قاطع ارائه کنید.(کلمه را با کلمه پاسخ دهید) و با استدلال آنان را مبهوت کنید.
منابع اصیل لغت عرب نیز؛ همین معنا را برای این ریشه ذکر کردهاند.
...
امثال فیض کاشانی(در وافی)، ملا صالح مازندرانی(در شرح اصول کافی)، محمد باقر مجلسی(در بحارالانوار) و حتی مرتضی مطهری (در ص ۱۰۳ سیری در سیره نبوی)...؛ باهِتوهُم را مبهوتکردن و دلیل و برهان آوردن معنا کردهاند. همچنین، کسانی چون شهید ثانی و محقق اردبیلی تصریح گفته بودند «در نقد و اعتراض مخالفین، نباید ذرهای از حقیقت منحرف شده و مرتکب دروغ گردید»، اما شلاقبدستان خر خودشان را سوار میشدند.
چرا؟ چون آب از سرچشمه گلآلود بود؛ و تهمت زدن به مخالف(به اهل بدعت) را، شماری از فقها باور داشتند و بازجویان آن دوره نیز غالباً مقلد بودند و به تکلیف عمل میکردند.
...
اگر کسانی خط میدادند که هر اتهامی را میتوان به مخالف خویش(به اهل بدعت) نسبت داد؛ تعجبی نداشت و اینگونه بود که روشنفکرانی چون عبدالحسین زرینکوب و هوشنگ گلشیری و شاهرخ مسکوب و بسیاری دیگر، وابسته به بیگانگان و خائن به کشور معرفی شدند، برنامههای تلویزیونی همچون «هویت» پا گرفت و «اعترافات» سعیدی سیرجانی، عزت الله سحابی، غلامحسین میرزاصالح و...که در زندان زیر فشار و آزار ضبط شده بود پخش، و تحلیلهای مورد نظر قاتلین زندانیان سیاسی لابلای آن گنجانده شد و... بعد هم نوبت قتلهای زنجیرهای رسید...
اینجا و آنجا گفته میشد که «هر اتهامی را میتوان به مخالف خویش(به اهل بدعت) نسبت داد.» هر اتهامی، حتی زنا...
صد رحمت به مروان بن حکم.
مروان بن حکم؛ سال ۶۴ هجری به عنوان چهارمین حاکم اموی قدرت را در دست گرفت و سیاست تهمت زدن و دشنام دادن به علی بن ابیطالب و یارانش را در دستور کار خود قرار داد.
وقتی عثمان ترور شد مروان از زبانش در رفت که در میان مردم، نسبت به عثمان، هیچ کسی مدافعتر از علی نبود. پرسیدند: پس برای چی به او اینهمه تهمت میزنی؟
جواب داد: موضوع این است که «کار برای ما راست و بسامان نمیشود جز به این وسیله»
لا یستقیم لنا الامر الا بذلک (الغدیر، جلد دهم، ص ۲۶۴)
...
حالا هم ازمابهتران معتقدند تهمت زدن کار نیکویی است چون اصل کاری؛ حکومت، مناسبات و تشکیلات است که باید حفظ شود. پس میتوان و باید مخالف را با برچسب زدن و تهمت(هر اتهامی) از میدان به در بُرد.
...
این نحوه برخورد با جریانهای فکری رقیب یا مخالف که اینک به «نقشه راهِ» استبدادِ غالب و مغلوب بدل شده؛ امری نوظهور نبوده و مسبوق به سابقه است.
از پیش از صفویه تا همین الآن کسانی که بر ذهنیت عاطفی و مذهبی مردم ستمدیده ایران سوار بودند؛ بر طبل خودی و غیرخودی کوبیده و بذر کینه و خشونت پاشیدهاند.
نظرات امثال شیخ یوسف بحرانی صاحب «حدائق»، محمد حسن نجفی صاحب «جواهر الکلام» و شیخ مرتضی انصاری صاحب «مکاسب» و نوادگان عقیدتی آنها (در مورد مرزبندی بین شیعه و سنی) تأملبرانگیز است.
در مورد سه کتاب فوق(که برای تدوین آن زحمات بسیار کشیده شده و ظرافتهای بسیار هم دارد)؛ کمی توضیح میدهم. با این یادآوری که حاصل تلاش نویسندگان آن را نباید فقط با نظرگاهشان در موضوع مباهته (با مسامحه =جواز تهمت به مخالفین و منتقدین) سنجید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زنازادگی مخالفین از بدیهیات است!
شیخ یوسف بحرانی؛ متولد «بحرین» است. وی حدود ۳۰۰ سال پیش به شیراز کوچ کرد و ۱۴ سال را در آن شهر گذراند. هشت سال هم در فسا بود و آنجا کتاب حدائق را که یک دوره فقه شیعه و حدود ۲۵ جلد است، نگاشت. (الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره)
حدائق در حوزه اصول فقهی مرجع محسوب شده و کاربردی مشابه مباحث «امام شافعی» و کتاب «الرساله» وی در اصول فقه دارد.
...
صاحب «حدائق» در کتاب خویش بحثی دارد با عنوان: «فی هجاء المؤمن و الغیبه و حکم غیبه المخالفین» (در هجو و غیبت مؤمنین و حکم غیبت مخالفین)
...
توجه داشته باشیم که در گفتمان فقهایی چون شیخ یوسف بحرانی؛ واژههای مخالف؛ هجو، مومن و غیبت معانی خاصی دارد.
- «مخالفین» یعنی طیف وسیعی که شیعه دوازده امامی نیستند.
- «هجو» یعنی بیان معایب مخالفین توسط مومنین در شعر و غیر شعر.
- «مؤمن» یعنی شیعه دوازده امامی، و -
- «غیبت» یعنی بیان هر چیزی که باعث ناراحتی و خشم مخالفین بشود.
صاحب «حدائق»، هجو و غیبت و لعن مخالفین (غیر شیعه دوازده امامی) را مطلقاً مجاز اعلام میکند و هیچ فرقی بین کسی که به خدا و رسول او کفر میورزد با کسی که امامان را منکر است قائل نیست. از دیدگاه وی - که با نطرات امثال محقق اردبیلی(احمد بن محمد اردبیلی نجفی) و کاشف الغطا(جعفر بن خضر مالکی) خوانایی ندارد - زنازادگی مخالفین از بدیهیات است و گرفتن مال و کشتن آنان جایز میباشد.
البته به شرط این که امنیت جانی خود شیعیان به خطر نیفتد. صاحب حدائق معتقد است که مخالفین شیعه بالکل کافر هستند...
انک قد عرفت ان المخالف کافر،...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غیر شیعه دوازده امامی از سگ هم نجس تر است!
محمد حسن نجفی از فقهای شیعه و صاحب کتاب «جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام» است. فقه جواهری بیشتر به کتاب فوق اشاره دارد و آیتالله خمینی هم به آن عنایت خاص داشتهاست. به نوشته آقابزرگ طهرانی؛ نسخه اصلی جواهرالکلام که مؤلف آن را تصحیح کرده، شامل ۴۴ مجلد بودهاست.
صاحب جواهر با اشاره به حرمت مومن (شیعه دوازده امامی) میافزاید در صورتی که کسی در کتابی و دیوان شعری، مؤمنی را هجو کرد، محو آن و انکار آن هجو، بر مسلمانان واجب کفایی است.
وی گرچه در کتاب الحدود خود، گفتهاست «بدگویی نسبت به اهل بدعت به معنای آن نیست که نسبتهای ناروا به آنها داده شود و به آنچه که انجام ندادهاند متّهم شوند» اما نظرش بر این بود که شیعه فاسق به مراتب بهتر از مؤمن مسیحی یا یهودی و یا مشرکِ درستکار است و هیچ اختلافی بین علمای شیعه در جواز بدگویی، دشنام دادن، لعن و شماتت مشرکین وجود ندارد:
لا خلاف فی جواز هجوهم و سبهم و لعنهم و شتمهم
فرقی هم نیست که مشرک با مسلمان در حال جنگ باشد یا جنگی هم در کار نباشد.
بیاختیار بیاد زندان شاه افتادم که یکی از زندانیان [که بعد از انقلاب در وزارت خارجه به مقامات عالی رسید]؛ فرمود ناهیدی شکنجهگر ساواک [که توسط فدائیان ترور شده بود] چون نماز میخواند [و شیعه بود] پاک است اما شکرالله پاکنژاد [که آنهمه شکنجه اش کرده بودند]، نجس.
...
برگردیم به نظرات صاحب جواهر
غیر شیعه دوازده امامی از نظر فقهی به مشرکین ملحق است و بدگویی و ناسزا به مخالفینِِ منکرِ حتی یکی از ائمه؛ جایز میباشد... هم در مورد اعمالی که مرتکب شدهاند و هم در مورد آنچه مرتکب نشدهاند. تهمت زدن به آنان جایز است و این کار از ضروریّات و قطعیّات محسوب میشود. شرّ آنها از مسیحیان بیشتر و از سگ هم نجسترند.
یمکن دعوی کون ذلک من الضروریات، فضلاً عن القطعیات...و اشر من النصارا و انجس من کلاب...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مخالف حرمت ندارد و هجو و لعن او جایز است
شیخ مرتضی انصاری هم فقیه و مرجع شیعیان بود. وی بیش از دو قرن پیش؛ کتاب مکاسب را که در خصوص مسائل کسب و تجارت است نوشت.
صاحب مکاسب؛ با اشاره به حرمت هجو «مؤمن» میافزاید هجو و لعن مخالف جایز است و اصولاً مخالف حرمت ندارد و بهتان زدن به غیرشیعه بیاشکال است
بعدها هم؛ کسانیکه در حوزههای علمیه جواهر و مکاسب تدریس کردند (به جز آیتالله منتظری) این برداشتهای سخیف را نقد نکردند. برای مثال آیتالله سید ابوالقاسم خویی همین دیدگاه را داشت و معتقد بود هجو، لعن، برائت، دشنام بسیار و تهمت بر مخالفین جایز است.
از نظر ایشان خداوند پلیدتر از سگ خلق نکردهاست و ناصب اهل بیت، از سگ پستتر و نجستر است.
الناصب لنا أهل البیت شر من الیهود و النصارى، و أهون من الکلب، و أنه تعالى لم یخلق خلقا أنجس من الکلب، و أن الناصب لنا أهل البیت لأنجس منه.
گاه «مصلحـت» اقتضـا میکند که به آنها «تهمـت» زده شـود و بـرای مفتضـح شدنشان، کارهای زشتی که نکردهاند هم، به آنها نسبت داده شود، تا مردم متدیّن عوام، از آنها فاصله بگیرند و تحت تاثیر آنان واقع نشوند.
الخوئی، مصباح الفقاهه، ج۱، ۴۵۸
از دید آیتالله گلپایگانی در مواردی؛ دروغ جایز است، چون با دروغ، مصلحت مهمتری استیفا میشود، و آن مصلحت، «بی آبرو کردن» بدعت گذار در میان مردم است.
آیتالله خمینی اگرچه به صاحب حدائق نقد داشت و بارها در باره «برادری مسلمانان اهل مذاهب متفاوت و ضرورت وحدت با آنان» صحبت نمود و در وصیتنامهاش هم روی آن تأکید کردهاست، اما غیبت مخالف را جایز میشمرد(مگر به دلیل تقیه یا ملاحظه اموری دیگر)
[غیبت به معنی خاص آن در گفتمان فقها = بیان هر آن چیزی که باعث ناراحتی و موجب خشم مخالفین شود]
...
البته ایشان بعد از انقلاب که تضادها یکی بعد از دیگری خود را نشان میداد و شعر و شعار قادر نبود از پس آن بطور بنیادی برآید؛ اعتراف نمود: «روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمیتواند درک کند که اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست.»(صحیفه نور، ج۲۱، ص۱۰۰)
ازجمله آثار آیتالله خمینی؛ کتاب «المكاسب المحرمه» است كه قبلاً در هفت مجلد چاپ شده بود و به ترتیبِ مباحثِ مکاسبِ شیخ مرتضی انصاری، به بحث از معاملات حرام پرداختهاست.
مجلّد هشتم اثر فوق؛ به نظر من، حکم مهیب قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ است که گرچه در تقدیر بود اما تابستان آن سال قلمی شد و در پی آن عقاب جور در همه زندانهای کشور بال گشود و آیتالله خمینی با گوشه چشمی به داستان غبارآلوده یهودیان بنی قریظه، به نام دین، گرد ستم پاشید و با حکم هولناکش، هزاران سرو جوان به خاک افتاد.
توجه داشته باشیم که حوادث تا مدتها بعد از وقوع نیز؛ خود را آنچنان که بابد نشان نمیدهند و چونان «غنچه»ای سربسته میمانند. باید زمان بیشتری بگذرد تا آن «غنچه» پُر از خار و پُر از راز، کشف حجاب کند و رُخ بنماید. زمان احکم الحاکمین است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آیا تزویر و نادرستی، کوتاهترین راه نیل به پیروزی است؟
آیتالله منتظری در کتاب «انتقاد از خود» اشاره دارند که انسان را از آن جهت كه انسان است باید دوست داشت(انسان به ما هو انسان).
در صفحه ۵۳ کتاب فوق نوشته شده:
«یکی از مهمترین اشتباهات ما این بود که حقوق انسان به ما هو انسان را در تحقیقات فقهی مورد عنایت قرار ندادیم... و برخی از بحثها در باره کرامت و حقوق ذاتی بشر را سوغات غرب دانستیم...»
وی تصریح میکند که صاحب جواهر خیلی اصرار دارد که «غیرمؤمن» حرمت ندارد ولی ما میگوییم چنین نیست. هجو و سّب انسان؛ «انسانی» که گل سرسبد خلقت است حرام است.
تقریر مکاسب، ص ۱۹-۳۰
آیتالله منتظری برای اثبات نظر خود به آیاتی از قران از جمله «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ...» (اسراء، ۷۰) و بخشی از نامه ۵۳ نهجالبلاغه - (...فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ) -
(مهربانی با مردم را پوشش دل خود قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش، مبادا هرگز همچون حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی، زیرا مردم دو دستهاند، دسته ای برادر دینی تو و دسته ی دیگر همانند تو در آفرینش میباشند) اشاره میکند.
آقای محمد نصر اصفهانی در مقاله «فقه انسانی...» مستندات بیشتری در این مورد آوردهاند.
...
برگردیم به آغاز بحث:
شماری از بازجویان و شکنجهگران در دهه ۶۰، معتقد بودند باید مخالف را با برچسب زدن و تهمت (هر اتهامی) از میدان به در بُرد.
سنت سیئه و سخیفی که در دیدگاههای ارتجاعی فقهای مستبد ریشه دارد. آنان نیز چشم دیدن مخالف خود را نداشتند و به اسم مرزبندی، بذر کینه و خشونت پاشیدند.
شگفتا که اضداد آنان نیز؛ هماکنون بر همان بیراهه میروند و همان روضه را میخوانند!
امثال عمربن عاص و گوبلز باید از گور خویش برخیزند و پیش مرتجعین جدید لُنگ بیاندازند. همانها که برای رسیدن به قدرت، پستترین وسایل را هم توجیه کرده و در تهمت و افترا به مخالفین خویش «اِشِل» زدهاند!
...
آیا آنچنان که ماکیاولی؛ بعد از شکنجه و قتل جیرولامی ساووناراولا، گفتهاست؛ تزویر و نادرستی، کوتاهترین راه نیل به «پیروزی» است؟ و آیا کوتاهترین راه؛ همیشه درستترین راه هم هست؟
پانویس
ماکیاولی؛ ماکیاولیست نبود
اگرچه داوری درباره ماکیاول و «اخلاق ماکیاولی»، سهل مینماید اما توجه داشته باشیم که ماکیاولی خودش ماکیاولیست نبود.
او گرچه تئوری بدعتآمیزی در زمینه دین صورتبندی نکرد اما کلیسا زهرآلودترین اتهامات را در باب غیراخلاقی بودن احکام او صادر نمود. دلیل چنین واکنشهایی به جمهوریگرایی ماکیاولی باز میگشت؛ بخصوص که وی کلیسا را نقد میکرد.
...
زمانهِ زیست ماکیاولی بسیار حادثهخیز بود. سلطنت خاندان مدیچی فـرو پاشید و جمهـوری فلورانس پا گرفت و وی عضو شورای ده نفره آن شد. اما به زودی جمهوری نوبنیاد ضربه خورد و باز هم خاندان سلطنتی مدیچی سربرآوردند و ماکیاولی هم زندانی و شکنجه و تبعید شد.
به قول «آیزایا برلین» برخلاف کاریکاتور عوامانه «ماکیاولی بی اخلاق»، تمام اندیشههای سیاسی وی مبتنی بر یک گزینش قدرتمند اخلاقی است که به منافع جمهوری اولویت اخلاقی میدهد.
شهامت ماکیاولی ازجمله در این بود که نیکنامی را فدای بیان واقعیت کرد. وی را نمیتوان تنها پندگوی فرمانروایان ظالم دانست. خواندن سرفصل مطالب «گفتارها» کافی است تا او را از این شائبه مبرا کنیم.
...
تابلوی ضمیمه «امیل زولا» را نشان میدهد که با «جبر جو» و فضایی که ساخته بودند، مردم به اشتباه او را دشمن پنداشته، هو میکنند. تابلوی مزبور در موزه امیل زولا واقع در روستای Médan شمال غرب پاریس قرار دارد. اثر هنرمند بلژیکی Henry de Groux است و زیباییهای منحصر به فردی دارد.
...
منبع:پژواک ایران